مقاله پیرامون روانشناسی گشتالت – فایل جدید

مقاله پیرامون روانشناسی گشتالت,تعریف روانشناسی گشتالت,تاریخچه نظریه و روانشناسی گشتالت ,نظریه ی گشتالت و هدف آن,قانونهاي سازماندهي گشتالت

مقاله پیرامون روانشناسی گشتالت 
فهرست مطالب: 
مقدمه                                                        
تعریف روانشناسی گشتالت                                 
تاریخچه نظریه و روانشناسی گشتالت                     
نظریه ی گشتالت و هدف آن                         
قانونهاي سازماندهي                                     
يادگيري از ديدگاه  روانشناسی گشتالت               
روش  مطالعه                                         
منابع                                                      

بخشی از متن:
مقدمه
نظریه ی گشتالت ریشه در گذشته های دور دارد و می توان منشأ آن را در آرا و نظریات فلسفی پیشینیان یافت. به طور کلی، معانی و مفاهیمی که در روانشناسی بر اصطلاح گشتالت اطلاق شده، بسیار گسترده تر از آن است که در فلسفه از این اصطلاح استفاده می شود. شاید بهترین توصیفی که تاکنون در باب موضع و معنای گشتالت ارائه شده، همان سخنرانی ماکس ورتایمر بنیانگذار این مکتب باشد که در سال 1924 در دانشگاه کانت واقع در برلین ایراد شد. به همین لحاظ، بخشهایی از این سخنرانی را عیناً نقل خواهیم کرد. در این سخنرانی، ورتایمر به تفاوتهای رویکرد گشتالت و رویکرد کاهش گرایانه ای که کل را به عناصر تشکیل دهنده ی آن تجزیه می کرد، اشاره می کند. در واقع در این گفتار تعارض و تضاد اساسی بین این دو نظریه ی متفاوت درباره ی جهان بخوبی توصیف می شود. ناگفته نماند که در اینجا روی سخن با طرز تفکری است که در رأس نمایندگان آن «وونت» قرار گرفته است.

تعریف روانشناسی گشتالت
گشتالت یک کلمه ی آلمانی است که در معنای کل به کار می رود.منظور از گشتالت این است که کل هر چیز از مجموع اجزای تشکیل دهنده ی آن فراتر است.مثلا کل یک درخت، چیزی بیش از مجموع شاخه ها، برگ ها، تنه و ریشه های آن دارد و آن ساخت و سازمان درخت است.
یعنی اگر تمامی اجزای یک درخت را از یکدیگر جدا کنیم و در کنار هم قرار دهیم، درختی وجود نخواهد داشت در صورتی که اجزا فرقی نکرده اند.در مورد انسان و جنبه های مختلف نیز وضع به همین منوال است. مثلا یادگیری یک کلیت است و نمی توان با کنار هم گذاشتن اجزای مختلف یادگیری، کل یادگیری را مشخص کرد.
در مورد کل وجود انسان نیز نمی توان هوش، استعداد ها، علایق و رغبت ها، شخصیت، نگرش ها و ویژگی های هر فرد را به طور جداگانه اندازه گرفت و بر اساس نتایج آن ها در مورد کل یک فرد قضاوت کرد.خدمات اولیه ی روان شناسی گشتالت در حوزه ی ادراک، مخصوصا ادراک دیداری بود. هر چند که ادراک شنیداری نیز نادیده گرفته نشد.
بعد ها روان شناسی گشتالت اصول خود را به حوزه های یادگیری، تفکر و حافظه گسترش داد، به طوری که در اواسط دهه ی 1930 یک نظام روان شناسی کاملا رسمی بود.
همانند بسیاری از مکاتب دیگر که در اوایل قرن بیستم آغاز شدند، روان شناس گشتالت نیز میراثی غنی داشت. به نام ها و عقاید بسیاری می توان اشاره کرد که مهم ترین آن ها، امانوئل کانت، جان استوارت میل، فرانز برنتانو، کارل استامف، ارنست ماخ،کریستین فون اهرنفلس، ماکس ورتهایمر و …
درک روان‌شناسی گشتالت عبارت است از درک مفاهیم مرکزی آن، که در میان مفاهیم اصلی، گشتالت و میدان(field) را می‌توان نام برد. کلمه آلمانی گشتالت در انگلیسی به قالب، هیئت و ساختار، شکل یا الگو ترجمه شده است. مکتب گشتالت اولین حرکت روان‌شناختی آلمان، بر مبنای روش آزمایش بود. استدلال اصلی آن‌ها این بود که حقایق روان‌شناختی «از ذرات ایستای نامربوط تشکیل نمی‌شود» و لذا مطالعه آن‌ها نیازمند شیوه کل‌گراست. آن‌ها عقیده داشتند که ادراک، ترکیب نامتشکلی از عناصر نیست که بطور متوالی بصورت مفاهیمی معنی‌دار در ذهن با هم پیوستگی داشته باشند، بلکه ادراک را کلیتی منسجم و متشکل از یک هیئت(configuration) یا یک گشتالت می‌دانستند .
آ‌ن‌ها اعتقاد داشتند که یادگیری بصورت ناگهانی و از طریق کسب بینش صورت می‌گیرد. ‘کهلر’ اعتقاد داشت که در حل مساله، میمون‌ها به آزمایش و خطا نپرداختند بلکه به کسب «بینش» رسیدند. نظریه گشتالت یکی از معدود نظریه‌هایی است که در زمان طرح دیدگاه‌های تجربه‌گرایی، با رویکرد خردگرایانه مطرح گردید.
گشتالت گرایان، کار خود را با مفاهیم نسبتا انتزاعی در خصوص طبیعت ادراک و تفکر و ساخت تجربه روانی آغاز کردند. آن‌ گاه به تفسیر مشاهدات روزمره در چارچوپ این مفاهیم نو پرداخته و نمود نیروهای سازمان دهنده مفروض در نظریه‌شان را به وضوح در آزمایش‌های خود به اثبات رساندند. ادراک و نیز فرایندهای مساله‌گشایی بیش از هر چیز دیگر مورد توجه روان‌شناسان گشتالت بود، و یادگیری یک امر ثانوی و فرعی و کم اهمیت تلقی می‌شد.
این مکتب، نقش زمینه(background) و سازمان‌یابی(organization) را در فرایندهای ادراک پدیداری، چنان بصورت قانع کننده‌ای نمایان ساخت که فقط مخالفان سرسخت ممکن است دستاوردهای آن را بی اعتبار اعلام کنند.
نهضت گشتالت، اثری ماندگار بر روان‌شناسی بر جای گذاشت و در زمینه‌های  ادراک، یادگیری، تفکر، شخصیت، روان‌شناسی اجتماعی و انگیزش تاثیر کرد. آن‌ها تاکید بر تجربه هشیار از نوع پدیدارشناسی می‌کردند.

 

دانلود مستقیم فایل