مبانی نظری و پیشینه تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان – فایل جدید

مبانی نظری و پیشینه تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان ,مبانی تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان ,پیشینه تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان ,تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان,فصل دوم تحقیق روانشناسی نقاشی,پیشینه تحقیق روانشناسی نقاشی کودک

مبانی نظری و پیشینه تحقیق روانشناسی نقاشی کودکان به صورت کامل و جامع در حجم 18  صفحه در فرمت word

#این مبانی نظری و پیشینه تحقیق، کامل و جامع می باشد.
#رفرنس نویسی و دارای منبع.
#با فرمت ورد و قابل ویرایش.
#از این فایل می توان برای فصل دوم پایان نامه و تحقیق، پروپوزال، پژوهش های علمی و …. استفاده نمود.

بخشی از متن:
بررسي هاي جديد در زمينة نقاشي هاي كودكان از اواخر قرن 19 آغاز شده است.

رهيافتهاي گوناگوني در اين خصوص مطرح شده است كه از جمله رهيافت تكاملي، رهيافت باليني- فرافكني، رهيافت هنرمندانه، رهيافت فرايندي را مي توان نامبرد.

رهيافت هاي تكاملي:از حدود سال 1885 تا دهة 1920 دلبستگي گسترده اي به تنظيم نوعي طبقه بندي از هنر كودكان وجود داشت. در كشورهاي مختلف كوشش هاي قابل ملاحظه اي انجام گرفت تا نقاشي هاي خودانگيخته كودكان جمع آوري، توصيف و طبقه بندي شود. بنظر مي رسد بسياري از پژوهشگران پيشين بر اين گمان بوده اند كه نقاشي كودك رونوشتي از يك تصوير در ذهن كودك است و بنابراين، نقاشي هاي كودك «دريچه اي» گشوده بر انديشه ها و احساسات اوست. شايد مهمترين دستاورد اين مطالعات اوليه آن بود كه مبنايي براي طبقه بندي نقاشي هاي كودكان در چارچوب نوعي توالي تكاملي پديد آورد. بويژه از سه پژوهشگر مي‌توان نام برد كه در مشخص كردن اين قبيل توالي ها سهمي عمده داشته اند. كرشن اشتاينر (Kershen steiner) هزاران نقاشي متعلق به دانش آموزان آلماني را مورد بررسي قرار داد و در پايان كار به سه دستة كلي رسيد كه نوعي توالي سني تقريبي را نشان مي داد. (گلين – آنجل 1380)
1)نقاشي هاي شماتيك (schematic drawing)، 2)نقاشي هاي مبتني بر ظاهر بصري، 3)نقاشي هايي كه در آنها سعي مي شود فضايي سه بعدي نشان داده شود. روما (Rouma) نقاشي اي دانش آموزان را در طول يك دورة زماني مورد مطالعه قرار داد و در فرايند تكاملي نقاشي چهرة انسان ده مرحله را از يكديگر متمايز كرد. اما شايد مهمترين كار از ميان اين طبقه بندي هاي اوليه كار لوكه باشد اين طبقه بندي كه شامل پنج مرحلة تكاملي است، تا حدي به دليل آن كه به تدوين نظريه اي واحد انجاميد و همچنين به دليل تأثير آن بر كاري كه بعداً توسط پياژه صورت گرفت، اهميت دارد. لوكه بر اين فرض بود كه نقاشي هاي ودكان مبتني بر نوعي مدل ذهني دروني است كه پياژه آن را تصوير ذهني مي نامد. (گلين – آنجل 1380)

رهيافت باليني-فرافكني:از سال 1940 به بعد، نشو و نماي حوزة ديگري از دلبستگي به نقاشي كودكان آغاز شد. در اين حوزه فرض بر آن بود كه كودكان عواطف و انگيزه‌هاي خود را در نقاشي هايشان فرافكني مي كنند. اين نحوة استفاده از نقاشي در سنجش شخصيت و سازگاري روانشناختي، بخشي از كاربرد گسترده تر روش هاي فرافكني در روانشناسي باليني و روانپزشكي بود. بهره گيري تفسيري از نقاشي ها براي سنجش شخصيت نيز مانند ساير روش هاي فرافكني از قبيل آزمون لكه هاي جوهر رورشاخ، بيش از آنكه به تحليل عملي متكي باشد بر تأييدات شهودي و ذهني استوار بود. در نتيجه رشد يك نظام منسجم و معتبر براي سنجش بيان عاطفي در نقاشي ها به كندي پيش رفت. (گلين – آنجل 1380)

بعلاوه، در تكامل شيوه هاي بيان عاطفي در هنر درماني، شايد بتوان ارزش درماني باليني رسيد و سرانجام، در مي يابيم كه تحليل فرايند توليد نقاشي مي تواند به روانشناسي شناختي و تكامل ياري رساند و آنچه را كه در اين حوزه در استراتژي هاي بازنمايي و در اثر اطلاعات در اختيار ما مي گذارد غني تر سازد.(گلين، آنجل، 1380)

نقاشي براي كودك فقط يك وسيلة بيان براي تجريه و تحليل يا توضيح و تشريح موجودات و اشياء نيست. بلكه در حين حال وسيله اي است براي بيان زندگي عاطفي او. هنگامي كه كودك با آزادي و به دلخواه خود نقاشي مي كند. در واقع روحي و احساسات زمان حاضر و نيز احساسات و تحريكات ريشه دار و ژرف تر خود را بيان مي كند. بدين ترتيب در حالي كه از ميان تجارب خود احساس رضايت مي كند، همچنين خطوط مخصوص شخصيتش را نيز هويدا مي سازد بر روي كاغذ همانند عالم خواب و رؤيا تمايلات خود آگاه و ناخود آگاه كودك ظاهر مي شود. (گلين – آنجل 1380)

در يك تقسيم بندي نقاشي كودكان را به 6 دسته تقسيم نموده اند.
1)نقاشي به منزله تست هوش        2)نقاشي به منزلة تست شخصيت
3)فرافكن و رمزگرائي            4)روان تحليل گري
5)خانواده ات را نقاشي كن            6)يك خانواده را نقاشي كن

نقاشي به منزلة تست هوش:
مي دانيم كه وقتي يك ورق كاغذ و يك مداد در اختيار كودكي در سنين پائين قرار دهيم به كشيدن چيزهاي مختلفي دست مي زند بخصوص پيش از آنكه به نقاشي اشياء بپردازد دوست دارد آدمك هائي بكشد. اما او اين آدمك ها را آنطور كه مي بيند نمي كشد، چه بهيچوجه قادر بر چنين كاري نيست. بلكه به گونه اي كه آنها را درك مي كند يا دقيق تر بگوئيم به گونه اي كه خود را درك مي كند به نقاشي آنها مي پردازد و اين امر بستگي به درجه رشد و رسيدگي» رواني –حركتي او دارد. پس بدين ترتيب مفهومي كه كودك از آغاز از «طرح بدني»  خود دارد تعيين كنندة شكل بندي آدمك در هر سن خواهد بود. از اينجاست كه توانسته اند وسيله اي براي ارزشيابي هوش استنتاج كنند، تست هاي مانند گوديناف ، فه  و يا ارزشيابي نحوة ادراك خاص افراد كه توسط مينكفسكا (كودك حسي، كودك عقلي) از اين جمله مي‌باشند.(كرمن 1381)

 

دانلود مستقیم فایل