بافت

فایل تحقیق بافت استخوانی – به روز شده

فایل تحقیق بافت استخوانی – به روز شده

بافت استخوانی
مقدمه
استخوان یکی از سخت‌ترین انواع بافت پیوندی است. سختی آن بیشتر به یک ماده پلاستیکی شباهت دارد تا به یک سنگ. زیرا کاهش کلسیم آن را نرم می‌کند و کاتیونهایی نظیر سرب ، استرانسیم و رادیم جانشین کلسیم می‌شوند و سختی استخوان را از بین می‌برند. استخوان نظیر دیگر بافتهای پیوندی ، شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد.
ساختار استخوان
استخوان شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد. ماده زمینه‌ای بی‌شکل شامل مواد کانی نظیر فسفات و کربنات کلسیم و منیزیم ، یون سیترات ، یون فلوراید ، سدیم و پتاسیم است. مواد آلی شامل کندروآتین سولفات C و Aو پروتئینی به نام استئوموکوئید و مواد آلی دیگری است که عبارتند از: استئونکتین ، که بلورهای کانی را به کلاژن وصل می‌کنند. استئوکلسین که کلسیم را به خود می‌بندد. سیالوپروتئین و پروتئین شکل دهنده استخوان.
ماده شکل‌دار آن ، کلاژن I است. کلاژن به صورت یک هسته مرکزی است که مواد کانی بر روی آن رسوب کرده‌اند. کل این ترکیبات بلورهای هیدروکسی آپاتیت را تولید می‌کنند. هیدروکسی آپاتیت تیغه‌های استخوانی را به شکل دوایر متحدالمرکز می‌سازد. علاوه بر اینها ماده سومی بنام سیمان وجود دارد که اولا رشته‌های کلاژن را به یکدیگر می‌چسباند، ثانیا سیستمهای هاورسی را به یکدیگر متصل می‌کند و شکل منظمی به آنها می‌دهد. سلولهای بافت استخوانی بر چهار نوع‌اند که همزمان قابل رویت نیستند.
سلولهای بافت استخوانی
استئوسیتها
این سلولها ستاره‌ای شکل‌اند و دو هسته بیضی و پر از کروماتین دارند. هر استئوسیت در پیرامون خود لاکونا دارد. برای جلوگیری از مرگ سلولی ، استئوسیتها توسط زواید بسیار ظریف سیتوپلاسمی به یکدیگر مرتبط هستند. استئوسیتهایی که در نواحی عمیق یا پیر بافت استخوانی قرار دارند دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی کمتری هستند. تا زمانی که صدمه‌ای به استخوان وارد نشود، استئوسیتها تقسیم نمی‌شوند. با ایجاد ضایعه ، تقسیمات سلولها آغاز می‌شود. تعدادی از آنها به صورت استئوبلاست ، ماده زمینه‌ای بی‌شکل را می‌سازند و خود به استئوسیت تبدیل می‌شوند برخی دیگر به صورت سلولهای اجدادی استخوان باقی می‌مانند.
استئوبلاستها
سلولهایی هستند چند ضلعی با آنزیم فسفاتاز قلیایی فراوان و هسته‌ای که در خارج از مرکز سلول قرار دارد. این سلولها در محلی که فعالیت سازندگی زیاد است فراوان‌اند و دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی هستند. این دو نشان دهنده فعالیتهای ترشحی‌اند. به همین دلیل حبابهای ترشحی بسیاری در این سلولها دیده می‌شود. هنگام فعالیت ، تعدادی از استئوبلاستها به صورت سلولهای اجدادی استخوان ذخیره می‌شوند. اینها با وجود آنزیم فسفاتاز قلیایی ، قادرند ماده زمینه‌ای بسازند و به همین دلیل سلولهای سازنده خوانده می‌شوند. هنگام فعالیت مکعبی شکل و بازوفیلی وهنگام استراحت ، پهن و اسیدوفیلی هستند.
استئوکلاستها
استئوکلاستها از مونوسیتهای خون تولید می‌شوند. استئوکلاستها مسئول تجزیه ماده زمینه استخوان در هنگام استخوان سازی هستند. نقش استئوکلاستها عکس استئوبلاستهاست به همین دلیل سلولهای مخرب نامیده می‌شوند. این سلولها ، ابتدا ماده زمینه‌ای بی‌شکل و سپس کلاژن را تجزیه می‌کنند. استئوکلاستها معمولا سلولهایی غول آسا با سیتوپلاسم وسیع‌اند و تعداد 6 تا 50 هسته دارند.

استئوکلاستهای جوان تک هسته‌ای بوده و در هنگام فعالیت بازوفیلی و هنگام استراحت اسیدوفیلی هستند. با وجود اسید فسفاتاز دراستئوکلاستها این سلولها می‌توانند ماده زمینه‌ای را تجزیه کنند. به علاوه هنگامی که میزان کلسیم خون به علت عمل هورمون تیروکسین و پاراتورمون کاهش می‌یابد، استئوکلاست کلسیم را از استخوان می‌گیرد و به جریان خون می‌فرستد. استئوکلاستها نزدیک سطح استخوان از حفره‌ای از ماده استخوانی در حال تخریب قرار دارند.
انواع استخوانها
از نظر تشریحی ، دونوع استخوان در بدن وجود دارد: استخوانهای دراز و استخوانهای پهن. استخوانهای دراز معمولا دارای بافت استخوانی متراکم ، و استخوانهای پهن دارای بافت اسفنجی هستند.
استخوان متراکم
استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است که با آندوستئوم پوشیده شده است. در پیرامون استخوان ، پرده ضریع قرار دارد که کل استخوان را حفاظت می‌کند. بین ضریع و مغز استخوان سیستمهای هاورس قرار گرفته‌اند.

• مغز استخوان: مغز استخوان بافتی نرم ، پر از رگهای خونی و بافت شبکه‌ای است. بر روی این داربست سلولهای مادر خون یعنی همو سیتوبلاستها قرار دارند. سرخرگ ، که از ضریع و سیستمهای هاورس می‌گذرد، وارد مغز استخوان می‌شود و سرخرگچه را می‌سازد. سرخرگچه انشعاب می‌یابد و مویرگها را می‌سازد. مویرگها در راه بازگشت بهم می‌پیوندند و سیاهرگچه را ایجاد می‌کنند و از اتصال سیاهرگچه‌ها ، سیاهرگ بوجود می‌آید مویرگهای مغز استخوان از نوع سینوزوئیدی هستند.
• آندوستئوم: آندوستئوم پوشش حفره‌هاست. سلولهای آن پهن و همانند سلولهای اجدادی استخوان است.
• ضریع: ضریع بیرونی‌ترین پرده استخوان است. این پرده شامل دو لایه اس

تحقیق, بافت, استخوانی

 

دانلود مستقیم فایل

فایل تحقیقی در مورد انواع لعاب و بافت در طراحی ظروف – به روز شده

فایل تحقیقی در مورد انواع لعاب و بافت در طراحی ظروف – به روز شده

بافت
هر جسم سراميكي پخته شده از مقداري فاز بلوري و فاز شيشه اي و تخلخل تشكيل يافته است مقدار و طرز تقسيم اين فازها و همچنين اندازه و شكل آنها نشان دهندهي بافت آن جسم سراميكي خواهد بود. تشكيل هر بافتي به عوامل مختلفي بستگي دارد، كه براي مثال عبارتند از نوع ومقدار درشتي دانه مواد خام اوليه، روش مخلوط كردن و شكل دادن، خشك كردن و شرايط پخت.
تخلخل
تخلخل د راغلب اجسام سراميكي بخصوص نوع زبر آن ديده مي شود و بسياري از عوامل مكانيكي و خواص سراميك ها به شكل اين تخلخل ها بستگي دارد.
تخلخل از لحاظ شكل به دو دسته تقسيم مي شود. تخلخل باز و تخلخل بسته.

تخلخل باز خود به دو دسته ديگر تقسيم مي شود .1-تخلخلي كه گاز قابليت عبور از آن را دارد و تخلخل بن بست يا كيسه اي كه گاز يا هوا نم تواند از آن عبور كند.
ترموشيمى سراميك
براي تهيه محصولات سراميكي كه به پخت احتياج دارند تا از ماده اوليه به محصول آخري برسند يك رشته فعل و انفعالات مختلف انجام مي گيرد ، از اين لحاظ مهم استكه دانسته شود از اين فعل و انفعالات چه حاصل مي گردد، به چه سرعتي انجام مي گيرند و به چه مقدار گرما نيازمندند. اين محاسبات با كمك ترموديناميك امكان پذير است، البته اگر هميشه حالت تعادل فرض شود. براي رسيدن به اين تعادل ها به علم سينتيك احتياج است كه معرف سرعت فعل و انفعالات فرآيندهاست.

لعاب هاى سربى
امروزه استفاده از اكسيد سرب قابل قبول نيست، زيرا هزينه ايجاد شرايط درج شده در قوانين استفاده از اكسيد سرب سريعا’ افزايش مي يابد ، به نحوي كه -كارخانجات قادر به تحمل چنين هزينه اي نيستند. به طور سنتي ، اكسيد سرب به چند دليل در لعاب ها استفاده مي شود. قدرت گدازآوري بالاي اكسيد سرب به لعاب ها اجازه مي دهد تا در دماي بسيار پايين تري ذوب شوند. اكسيد سرب دامنه پخت لعاب را افزايش مي دهد. كشش سطحي و ضريب شكست لعاب را بالا مي برد و در نتيجه لعابي براق با سطح صاف ايجاد ميكند. در نهايت اكسيد سرب مانع از تبلور لعاب مي شود. حصول چنين خواص مطلوبي بدون سرب مشكل است . با اين وجود ،Pbo معايبي نيز دارد. لعاب هاي حاوي سرب بايد در محيطي شديدا’ اكسيدي حرارت داده شوند، زيرا سرب به آساني احياء مي شود. اكسيد سرب در دماي ‌C 1200 فرّار است. مهم ترين عيب سرب سمّي بودن آن است.احتياط لازم بايد صورت گيرد تا از مسموميت با سرب كه موضوعي جدي است پرهيز شود. مسموميت با وارد شدن تركيبات محلول سرب در بدن و معمولا ً از طريق دهان و گاهي از راه تنفس بخار يا غبار ايجاد مي شود. تشخيص بيماري بسيار سخت است، زيرا علائم آن مشابه بسياري از بيماري هاي ديگر است. بنابراين برا پرهيز از مسموميت بايد پيشگيري هاي ممكن انجام گيرد. در ضمن اگر لعاب ها به شيوهي مناسبي فرموله نشوند مي توانند مورد حمله شيميايي، به ويژه توسط اسيد- ها، قرار گيرند كه باعث آزادشدن سرب محلول مي شود. اگر چنين لعاب هايي در تماس با غذا يا نوشيدني باشند، ايجاد مسموميت مي كنند.
لعاب هاى اپك
لعاب هاي اپك لعاب هايي هستند كه عبئور نور از آنها به قدري كم است كه بدنه را از پشت آن نمي توان ديد. اين لعاب ها معمولاً سفيد هستند، اما ايجاد رنگ هاي روشن در آن ها نيز با افزودن رنگ دانه ممكن است .

لعاب اپك با افزودن ماده اي كه باعث ايجاد ذرات مجزا شود و بخشي از نور را پراكنده و بازبتاباند ايجاد مي- شود. براي اين امر ماده پخش شده بايد حلاليت كمي در لعاب مذاب داشته باشد و داراي ضريب شكستي بسيار متفاوت با لعاب باشد.
هر قدر مسير نور توسط بلورهاي پخش شده بيشتر شكسته شد لعاب اپك تر است. بنابراين هر قدر ذرات بلور كوچكتر باشد. مساحت سطح و بنا بر اين بازتابش بيشتر است. اندازه مناسب ذرات براي اپك كننده گي حداكثر حدود 0/4 ميكرون است بنابراين از ميان اپك كننده هاي زيركوني موجود در بازار، كه دامنه وسيعي از اندازه ذرات را مي پوشانند، حداكثر اپك كنندگي توسط ريزترين آنها ايجاد مي شود. چون ريز كردن ذرات با آسياب كردن انجام مي شود، اين ها گرانتر هستند .
از طرف ديگر زير كون مناسب براي ذوب فريت بايد اندازه ذرات متوسطي داشته باشد. پس تاثير زير كون را مي توان با ذوب بخشي از زير كون در لعاب هايي كه كاملاً يا بخشي از آنها فريت شده است بهبود بخشيد.

لعاب هاى اطلسى و مات
لعاب هاي اپك را مي توان حد واسط لعاب هاي رنگي و لعاب هاي مات در نظر گرفت. اطلسي يا مات بودن پديده هايي هستند كه به حضور بلور هاي كوچك پخش شده در لعاب مربوط مي شوند. اين پديده ها ناشي از تبلور ذرات بلوري در داخل يك لعاب كاملاً ذوب شده در عين سرد شدن است. اين بلور ها بايد بسيار كوچك باشند و به صورت يكنواخت در لعاب پخش شوند وسطحي صاف و اطلسي ارائه دهند. بر روي يك لعاب مات يا اطلسي مي توان با مداد معمولي نوشت و با انگشت آن را پاك كرد. لعاب هاي مات همواره كم و بيش اپك هستند، زيرا مانند لعاب هاي اپك معمولي بلورهاي موجود در آنها باريكه هاي نور را مي شكنند. اين بلور ها در لعاب مات روي، سيليكات روي (ويلميت) و در لعاب هاي مات آهكي، دي- سيليكات آلومينيوم كلسيم (آنورتيت) يا سيليكات كلسيم (ولاستونيت) هستند. اگر اكسيد باريم به تركيب افزوده شود ممكن است دي سيليكات آلومينيوم باريم -(سلسيان) متبلور شود. پديده ي ماتي متواند با ماده ي حل نشده در لعاب مانند استخوان، فلدسپات يا تالك و نيز حاصل شود، ليكن كيفيت اين پديده پايين تر از ماتي حاصل از تبلور است.
چون براي حصول يك لعاب مات به تبلور نياز است، لعاي نبايد پيش از حد پخته شود و بايد سيكل سرمايش مناسبي را به كار گرفت. لعاب هاي ماتي كه پيش از حد سريع سرد شوند سطوح براقي دارند. بيشتر لعاب ها را مي توان با افزودن يك عامل مات كننده مات كرد. مات حاصل از روي را مي توان با افزودن مخلوطي از اكسيد روي و رس در مقاديري كم و بيش ايجاد كرد.
دليل استفاد از رس وارد كردن آلومينا و بنا بر اين كاهش اندازه ي بلورهاي سيليكات روي است، كه بسيار بزرگ هستند. افزودن وايتينگ (كربنات كلسيم) يا ولاستونيت، باعث ايجاد لعاب مات آهكي مي شود.

لعاب هاى داراى جلوه ويژه
برخي از لعاب ها جلوه هاي زيبايي بي نظيري را ايجاد مي كنند، كه گاهي در كاربرد هاي خاصي مفيد هستند. برخي از اين جلوه هاي خاص در اثر ايجاد بلورهاي پخش شده در لعاب بوجود مي آيد.لعاب هاي اپك و لعاب هاي اطلسي ومات مثال هايي از لعاب هاي ميكرو بلوري هستند كه در آنها انداز ذره بلورها به قدري كوچك است كه آنها را نمي توان با چشم غيرمسلح مشاهده كرد. در لعاب- هاي خاص با كاهش سرعت جوانه زني، بلورها مي توانند به اندازه اي رشد كنند كه با چشم غيرمسلح قابل رويت باشند. اين دسته، لعاب هاي شكسته، كه در آن سطح مي تواند با بلور هاي منفرد اغلب خوشه اي پوشيده شود، و لعاب هاي اَونچري، كه در آن بلورها در زمينه شيشه اي معلق هستند، را شامل مي شود.
لعاب هاى ترك دار
لعاب هاي ترك دار (Crackle) داراي ترك هايي هستند كه عمداً ايجاد مي شوند.اين پديده با استفاده از لعابي كه ضريب انبساط حرارتي بيشتري از بدنه داشته باشد ايجاد مي شود. معمولاً اين امر توسط Na2O و K2O زياد در لعاب ايجاد مي شود.
ترك هاي موجود لعاب تا سطح بدنه گسترده مي شود. خطوط ترك را مي توان با ماليدن رنگدانه تزيين كرد. به همين دليل اين نوع لعاب ها نبايد در تماس با غذا يا نوشيدني قرار گيرند، زيرا در حين استفاده ممكن است ذرات آلي وارد ترك ها شود كه با شستن قابل زدودن نيست.

لعاب هاى لوسترى
در اين لعاب ها در اثر احياء يك لايه نازك فلزي بر روي سطح لعاب ايجاد مي شود. اين لعاب ها معمولاً بر سطح يك لعاب پخته شده اعمال مي شوند، ليكن برخي از لوستر هاي درون لعابي دقيقاً مانند لعاب هاي معمولي مورد استفاده قرار مي گيرند. دو نوع لعاب لوستري وجود دارد : آنهايي كه قابل پخت دراتمسفر اكسيدي هستند، اما حاوي عوامل احياء كننده هستند و آن هايي كه بايد در شرايط احيايي پخت شوند.
نوع اول حاوي رزينات هاي فلزي هستند كه با حرارت دادن يك نمك فلزي با رزين و سپس انحلال در يك روغن مناسب مانند روغن اسطوخدوس تهيه مي شود. در هنگام پخت تا 650 الي c 750 يك لايه نازك فلزي بر سطح لعاب رسوب مي كند. يك فرمول حاوي 20% رزين، 5% 3 (NO3)Bi، 30% روغن اسطوخدوس و 45% اكسيد فلزي است. اكسيد فلزي مورد استفاده مي تواند هر اكسيد فلزي واسطه اي را شامل شود.

نوع دوم لعاب هاي لوستري كه بايد در شرايط احيايي پخته شوند، حاوي مخلوطي از نمك فلزي، حدود سه برابر رس يا اخرا و يك چسب براي چسباندن لايه فلزي به بدنه بيسكويت هستند. اين لعاب ها در شرايط اك

تحقیقی, در, مورد, انواع, لعاب, و, بافت, در, طراحی, ظروف

 

دانلود مستقیم فایل

فایل تحقیق عوامل موثر در تخريب بناها و بافت هاي شهري – به روز شده

فایل تحقیق عوامل موثر در تخريب بناها و بافت هاي شهري – به روز شده

عوامل موثر در تخريب بناها و بافت هاي شهري

1-5-تشخيص ضايعات در بنا،مجموعه و يا بافت شهري
اساسي ترين بخش قبل از هر اقدام مرمتي تشخيص ضايعه يا عارضه است . نوع مصالح پيوند منطقي عناصر ساختماني توزيع متناسب نيروها،مقاومت شالوده در مقابل بارهاي وارده، ـ تناسب نيروهاي داخلي با توجه به تواناي مصالح،حفاظت صحيح كل ساختمان در برابر عوامل خارجي، در مجموع از عوامل و شرايط لازم براي تأمين ايستايي و ادامه حيات و بقاي ساختمان محسوب مي‌شوند. بنابراين هنگام بررسي يك بنا يا مجموعه و يا بافت شهري پرداخت به عواملي كه مخل قلمداد مي شوند ضروري است.
كهولت و فرسودگي شرايط مناسبي را براي ساير عوامل مخل فراهم مي كنند. ـ ميزان رطوبت، تغيرات و نوسانات مداوم درجه حرارت(روز گرم و شب سرد) عوامل جوي، همگي مقاومت بناي پير و فرسوده را تضعيف مي كنند. طبعاً اين مقاومت حد معيني دارد مجموعه عوامل نامبرده مخل ادامه زندگي بنا مي شوند.
آسيب و عارضه> …..عدم تعادل> ….عامل مخل
بنابراين مشاهده آسيب و عارضه در بنا دال بر عدم وجود تعادل است كه در چنين شرايطي ريشه يابي عامل مخل در دستور كار قرار مي گيرد.
به طور كلي عوامل تخريب مجموعه‌اي از كنشها و آسيبها هستند كه در تغيير شكل و تخريب بنا مؤثر واقع مي شوند. نحوه تعمير بنا نيز بستگي به نوع اين عوامل مخل و مخرب دارد. پس ابتدا بايد عواملي را كه موجب صدمه ديدن بنا و يا نهايتاً ويراني آن شده اند بررسي كرد و سپس چگونگي تعمير و حفظ و نگهداري آن را طراحي و اقدام را آغاز كرد.

2.5-عوامل مؤثر در تخريب بنا
1.2.5 عوامل طبيعي
مانند رعد و برق، ـ رطوبت ناشي از آبهاي زيرزميني يا ريزش باران و برف، باد، زلزله، عوامل بيولوژيك. ـ تأثير عوامل طبيعي به نحوه استقرار، ـ تشكل بنا و مصالح مورد استفاده متفاوت بستگي دارد.
2.2.5عوامل اجتماعي و سوانح
مانند جنگ، ـ مهاجرت و آتش سوزي.
3.2.5 عوامل تخريب مربوط به شيوه خاص زندگي ماشيني
مانند تأسيسات بنا از قبيل فاضلاب، ـ كانال كشي و غيره.
4.2.5 عوامل تخريب مستقيم به وسيله مردم و حكام وقت
از جمله مي توان به تخريب حصارها و خندقها با هدف گسترش شهرها، ـ تخريب بناهاي عظيم به منظور استفاده از مصالح آنها و همچنين استفاده نادرست از ابنيه قديمي، ـ استقرار مردم در واحدها و مجموعه هاي بزرگ ديمي و دخل و تصرف شديد و ناهنجار در آنها، حفاري ابنيه به منظور گنج يابي، اقدامات بدون مطالعه و برنامه ريزي افراد خيّر به منظور تعمير، تغيير فشار آبهاي زيرزميني بر اثر حفر چاهاي عميق و پمپاژها.
جدول 1 مي تواند در انطباق عارضه با بعضي از مسائل موجود در بنا ما را ياري رساند، ـ بدين معني كه ضمن تجزيه بنا به بررسي پلان در بخشهاي مختلف و الحاقات بنا در تمام ابعاد(پلانمتريك و احجام)مي پردازيم كه در نهايت يكي از ابزارها براي مطالعه تنشها و عدم تعادل در بناهاست.
3.5اشاره اي به شناسايي آسيبها
نخستين اقدام ضروري برداشت صحيح از اثر آسيب ديده و تهيه نقشه هاي كامل آن است.در اين نقشه ها ارائه وانعكاس جابه‌جاييها،انحرافات و دخالتها (الحاقات)ضروري است.
به اين ترتيب ضايعات بنا به طور دقيق در اين نقشه معرفي مي شود. پس از شناخت و معرفي ضايعه، ـ مرحله بررسي و مطالعه در مورد علل آن آغاز مي شود.كارشناسان و متخصصان به سونداژ و رديابي عامل مخل مي پردازند. هر عرضه اي ممكن است معلول چند عامل باشد. لذا بررسي و شناخت تمامي اين عوامل ضروري است. براي مثال رانش يك ديوار در لحظه ممكن است بر اثر رطوبت در پي يا فشار تاق بالاي ديوار باشد. پس از راه بصري و برداشت عملي عارضه را شناسايي و آن را رديابي مي كنيم تا علل آن معلوم گردد. پس از شناخت اين علل و عوامل مرحله تشخيص، ـ درمان و فنون و تكنيكهاي وابسته شروع مي شود.
در اين مرحله لازم است از مصالح و تكنيكي استفاده شود كه صدمات كمتري به بنا وارد آورد و در صورت لزوم در آينده قابل تعويض و جايگزيني باشد.

4.5فرسايش و زوال
تغيير خواص مصالح معمولاً متأثر از يك و يا هر دو عامل زير است:
الف)تنشها(داخلي و خارجي)
ب)روندهاي فساد و تحليل رفتگي
1.4.5تنشهاي عامل فرسايش و زوال به دو گروه خارجي و داخلي تقسيم مي شوند كه از مجموعه عوامل مختلف تأثير مي پذيرد:
بارزياد وارد بر سازه
اگرچه بارهاي كششي در حدي نيستند كه باعث ايجاد شكافهاي قابل روئت گردند. اما مي توانند تركها و خلل و فرج ريز را گسترش دهند و موجب افزايش پيشروي آنها شوند و بدين ترتيب عوامل مناسب براي نفوذ آب و رطوبت را فراهم آورند و در نتيجه باعث فرسايش شوند(شكل 1)
در ديوارهاي خشتي تنش كششي مي تواند در نقاط اتصال موجب باز شدن مختصر اتصالها گردد و همين امر باعث نفوذ آب مي شود و در نتيجه شرايط مناسب را براي فرسايش فراهم مي آورد.
تنشهاي حاصل از تغييرات دما:تمامي مواد و مصالح در برابر حرارت منبسط و در برابر سرما منقبض مي گردندو اگرچنانچه به هر وسيله از اين تغييرات جلوگيري شود تنشهاي حاصله موجب ايجاد شكستگي در مصالح مي گرد(شكل 2).اختلاف دما بين شب و روز بويژه در آسمان صاف به مراتب بيشتر است زيرا مواد و مصالح در برابر آفتاب بسيار گرم و در شبهاي صاف به شدت سرد مي شوند. ارقام زير تغييرات پيش بيني شده براي يك قطعه يك متري از مواد مختلف (به صورت آزاد و غير مسدود)را بر اثر يك تغيير دماي C30 نشان مي دهد.
mm 25/0 = گرانيت (سنگ خارا)
mm 4/0 – 3/0 = ملات ماسه و آهك
mm 20/0 – 15/0= خشت پخته
mm 15/0 = مرمر
mm 4/0-3 = بتون
mm 5/0 = سنگ آهكي
تغييرات طولي در ساير موادي كه معمولاً به همراه ساير مصالح ساختماني به كار گرفته مي شوند به شرح زير است:
mm 3/0 = آهن
mm 3/0= شيشه
mm 7/0 آلومينيم
mm 0/3-5/1 = رزين پلاستيكي
mm. 7/0 = پلاستيك تقويت شده
اگر مواد و مصالحي با ضرايب انبساط متفاوت در نقاط اتصال به كارگرفته شوند زمينه ايجاد تنش كششي و برشي فراهم مي آيد كه ميزان تنش با افزايش طول قطعات مورد نظر بيشتر مي شود.انبساط حاصل از حرارت در قطعات بسيار بلند ايجاد تنش مي كند. اگر از اين انبساط جلوگيري شود و يا مصالح مختلفي به شكل غير قابل انبساط و به صورت سفت و انعطاف ناپذير كه بر اثر انبساط با هم به كار روند تنشهاي حاصله مي تواند موجب تغيير شك سازه يا ايجاد تركهايي در آن شود(شكل هاي 3و4)
انفصالي كه در اثر انبساط در نقاط اتصال حاصل مي گردد در نتيجه انقباض مجدد بسته نمي شود، زيرا اين تركهاي حاصله با مواد زايد پر مي شوند و همين امر موجب مي شود كه بيشتر باز شوند. بر حسب محاسبه در يك ورقه 6 متري كه بر اثر تغيير دماي C10 حدود mm25/0 ر انبساط مي يابد تورمي در حدmm 25 ايجاد مي شود.
قطعات مرمر كه در ديواره ها به كار مي روند اگر چنانچه مرتبط و نزديك به هم مورد استفاده قرار گيرند انبساط قابل توجهي پيدا مي كنند. به طوري كه در شكل 5 مشاهده مي شود سطح منحني داراي تنش كششي است و تركهاي بسيار ريز كه در آن ايجاد مي شوند روند تغيير و فرسايش را تسهيل مي كنند.
چنانچه مي دانيم مرمر تركيبي است از بلورهاي عريضي از كربنات كلسيم كه ضريب انبساط آن به تبع جهت استقرار بلور تغيير مي كند(شكل 6) ضرايب انبساط كربنات كلسيم عبارتند از :
m/mc 6-10 * 25 درطول محور C
m/mc 6-10 * 5
تمامي بلورها بر اثر افزايش دما در طول محور C منبسط و در طول محور عمود بر آن منقبض مي شوند. اين تحولات موجب ايجاد تنش در بين دو بلور كه به نوبه خود باعث انبساط دو بلور مي شوند و شرايط مناسب براي انفصال دو بلور را فراهم مي كند و در نتيجه دو بلور از هم دور مي شوند.
تنشهاي داخلي حاصل از اين پديده ها مي توانند از يك سو باعث انفصال بلورها و از سوي ديگر باعث ايجاد اختلاف سطح در آنها شود. نتيجه نهايي عبارت است از ايجادتركها و شكستگيهاي ريزي كه به نوبه خود شرايط مناسب را براي نفوذ آب به داخل فراهم مي آورد و موجب تسريع روند فرسايش مي گردند. ترك پذيري مرمر در گذر زمان افزايش مي يابد.
طنين ها و لرزش
معمولاً تمامي مواد و مصالح بناهايي كه در آنها لرزش بوجود مي آيد به طور متفاوت تحت تأثير نيروهاي كششي و فشاري قرار مي گيرند. در اين مورد نيز قانون

تحقیق, عوامل, , موثر, در, تخريب, بناها, و, بافت, هاي, شهري

 

دانلود مستقیم فایل

فایل مقاله بافت خون – به روز شده

فایل مقاله بافت خون – به روز شده

بافت خون
خون بافت همبند تخصص یافته‌ای است که سلولهای آن در داخل ماده زمینه‌ای مایعی به نام پلاسمای خون شناورند.

نگاه اجمالی
خون 7 الی 8 درصد وزن بدن را تشکیل می‌دهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط 5 لیتر می‌باشد. خون به واسطه گردش در داخل رگهای خونی عامل اصلی توزیع مواد غذایی ، اکسیژن و حرارت در بدن و انتقال دی‌اکسید کربن و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها از بافتها به ارگانهای دفعی است. خون همچنین هورمونهای مترشحه از غدد داخلی را به ارگانهای مورد نظر حمل می‌کند.

خون در خارج از بدن منعقد شده و سلولها و مواد غیر محلول آن به صورت توده‌ای نسبتا سفت به نام لخته خون (Blood clot) درمی‌آید. و قسمت محلول آن به صورت مایعی زرد و روشن به نام سرم (Serum) از آن جدا می‌گردد. برای جلوگیری از انعقاد خون ، به منظور مطالعات خونی ، مقداری هپارین (یک ماده ضد انعقاد) یا سیترات به آن افزوده می‌شود. در این حالت اگر اجازه داده شود سلولهای خونی ته نشین شوند ، ملاحظه خواهد شد از نظر حجمی حدود 55 درصد خون از پلاسما و 45 درصد آن از سلولهای خونی تشکیل شده است. سلولهای خونی شامل گویچه های قرمز ، گویچه های سفید و پلاکتها هستند.

پلاسمای خون
پلاسما 55 درصد خون را تشکیل می‌دهد. مایعی است که 91 درصد آن را آب ، 7 درصد آن را پروتئینها ، یک درصد آن را املاح معدنی و یک درصد بقیه را ویتامینها ، مواد قندی و مواد لیپیدی ، هورمونها و اسیدهای آمینه تشکیل می‌دهند.
پروتئینهای عمده پلاسما
آلبومین پروتئین اصلی خون می‌باشد که بوسیله کبد ساخته می‌شود و مهمترین وظیفه آن حفظ فشار اسمزی خون می‌باشد. در ضمن در حمل مواد غیر معمول در آب ، نظیر اسیدهای چرب آزاد نقش عمده‌ای دارد. فیبرینوژن ، پروتئینی است که در کبد سنتز می‌شود. و پس از تبدیل شدن به فیبرین در انعقاد خون شرکت می‌کند. گلوبینها از نظر وزن مولکولی به سردسته گاما گلبولینها ، بتا گلبولینها و آلفا گلبولینها تقسیم می‌شوند. که مهمترین آنها گاما گلبولینها هستند که به آنتی بادیها یا ایمونو گلبولینها نیز مشهورند.
گلبول‌های قرمز (Erthrocytes)
به سلولهای قرمز خون مشهورند. و بیشترین سلولهای خونی را تشکیل می‌دهند. سلولهایی بدون هسته و مقعر‌الطرفین هستند. در شرایط طبیعی قطر آنها بطور متوسط 7.5 میکرون می‌باشد. اگر اندازه سلول کوچکتر از 6 میکرون باشد میکروسیت و اگر بزرگتر از 9 میکرون باشد، ماکروسیت نامیده می‌شوند. حضور گویچه‌های قرمز با اندازه‌های مختلف در خون را آنیزوسیتوزیس Anisicytosis و حضور گویچه‌های قرمز با اشکال متفاوت در خون را پوی کیلو سیتوزیس Poikilocytosis می‌نامند. که در حالات مرضی دیده می‌شوند.

تعداد گویچه‌های قرمز در حالت طبیعی در خون زنان 3.6 تا 5.5 میلیون در هر میکرولیتر و در خون مردان 4.1 تا 6 میلیون در هر میکرولیتر می‌باشد. نسبت حجم سلولهای خون به کل خون برحسب درصد را هماتوکریت می‌نامیم. هماتوکریت در زنان سالم و بالغ 45 – 35 درصد و در مردان سالم و بالغ 50 – 40 درصد می‌باشد.
ساختمان و کار گلبولهای قرمز
گلبولهای قرمز سلولهایی مقعرالطرفین و قابل انعطاف هستند که ضمن عبور از مویرگها بهم چسبیده و به صورت میله‌ای استوانه‌ای درمی‌آیند که رولکس (Rouleaux) نامیده می‌شود. شکل ویژه و انعطاف پذیری زیاد گویچه‌های قرمز را به پروتئینهای محیطی ویژه‌ای نسبت می‌دهند که به سطح داخلی

مقاله, بافت, خون,

 

دانلود مستقیم فایل

تحقیق بافت استخوانی – فایل جدید

تحقیق, بافت, استخوانی

بافت استخوانی
مقدمه
استخوان یکی از سخت‌ترین انواع بافت پیوندی است. سختی آن بیشتر به یک ماده پلاستیکی شباهت دارد تا به یک سنگ. زیرا کاهش کلسیم آن را نرم می‌کند و کاتیونهایی نظیر سرب ، استرانسیم و رادیم جانشین کلسیم می‌شوند و سختی استخوان را از بین می‌برند. استخوان نظیر دیگر بافتهای پیوندی ، شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد.
ساختار استخوان
استخوان شامل ماده زمینه‌ای و سلولهای بافت استخوانی است. ماده زمینه‌ای به دو صورت بی‌شکل و شکل‌دار وجود دارد. ماده زمینه‌ای بی‌شکل شامل مواد کانی نظیر فسفات و کربنات کلسیم و منیزیم ، یون سیترات ، یون فلوراید ، سدیم و پتاسیم است. مواد آلی شامل کندروآتین سولفات C و Aو پروتئینی به نام استئوموکوئید و مواد آلی دیگری است که عبارتند از: استئونکتین ، که بلورهای کانی را به کلاژن وصل می‌کنند. استئوکلسین که کلسیم را به خود می‌بندد. سیالوپروتئین و پروتئین شکل دهنده استخوان.
ماده شکل‌دار آن ، کلاژن I است. کلاژن به صورت یک هسته مرکزی است که مواد کانی بر روی آن رسوب کرده‌اند. کل این ترکیبات بلورهای هیدروکسی آپاتیت را تولید می‌کنند. هیدروکسی آپاتیت تیغه‌های استخوانی را به شکل دوایر متحدالمرکز می‌سازد. علاوه بر اینها ماده سومی بنام سیمان وجود دارد که اولا رشته‌های کلاژن را به یکدیگر می‌چسباند، ثانیا سیستمهای هاورسی را به یکدیگر متصل می‌کند و شکل منظمی به آنها می‌دهد. سلولهای بافت استخوانی بر چهار نوع‌اند که همزمان قابل رویت نیستند.
سلولهای بافت استخوانی
استئوسیتها
این سلولها ستاره‌ای شکل‌اند و دو هسته بیضی و پر از کروماتین دارند. هر استئوسیت در پیرامون خود لاکونا دارد. برای جلوگیری از مرگ سلولی ، استئوسیتها توسط زواید بسیار ظریف سیتوپلاسمی به یکدیگر مرتبط هستند. استئوسیتهایی که در نواحی عمیق یا پیر بافت استخوانی قرار دارند دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی کمتری هستند. تا زمانی که صدمه‌ای به استخوان وارد نشود، استئوسیتها تقسیم نمی‌شوند. با ایجاد ضایعه ، تقسیمات سلولها آغاز می‌شود. تعدادی از آنها به صورت استئوبلاست ، ماده زمینه‌ای بی‌شکل را می‌سازند و خود به استئوسیت تبدیل می‌شوند برخی دیگر به صورت سلولهای اجدادی استخوان باقی می‌مانند.
استئوبلاستها
سلولهایی هستند چند ضلعی با آنزیم فسفاتاز قلیایی فراوان و هسته‌ای که در خارج از مرکز سلول قرار دارد. این سلولها در محلی که فعالیت سازندگی زیاد است فراوان‌اند و دارای شبکه آندوپلاسمی ناصاف و دستگاه گلژی هستند. این دو نشان دهنده فعالیتهای ترشحی‌اند. به همین دلیل حبابهای ترشحی بسیاری در این سلولها دیده می‌شود. هنگام فعالیت ، تعدادی از استئوبلاستها به صورت سلولهای اجدادی استخوان ذخیره می‌شوند. اینها با وجود آنزیم فسفاتاز قلیایی ، قادرند ماده زمینه‌ای بسازند و به همین دلیل سلولهای سازنده خوانده می‌شوند. هنگام فعالیت مکعبی شکل و بازوفیلی وهنگام استراحت ، پهن و اسیدوفیلی هستند.
استئوکلاستها
استئوکلاستها از مونوسیتهای خون تولید می‌شوند. استئوکلاستها مسئول تجزیه ماده زمینه استخوان در هنگام استخوان سازی هستند. نقش استئوکلاستها عکس استئوبلاستهاست به همین دلیل سلولهای مخرب نامیده می‌شوند. این سلولها ، ابتدا ماده زمینه‌ای بی‌شکل و سپس کلاژن را تجزیه می‌کنند. استئوکلاستها معمولا سلولهایی غول آسا با سیتوپلاسم وسیع‌اند و تعداد 6 تا 50 هسته دارند.

استئوکلاستهای جوان تک هسته‌ای بوده و در هنگام فعالیت بازوفیلی و هنگام استراحت اسیدوفیلی هستند. با وجود اسید فسفاتاز دراستئوکلاستها این سلولها می‌توانند ماده زمینه‌ای را تجزیه کنند. به علاوه هنگامی که میزان کلسیم خون به علت عمل هورمون تیروکسین و پاراتورمون کاهش می‌یابد، استئوکلاست کلسیم را از استخوان می‌گیرد و به جریان خون می‌فرستد. استئوکلاستها نزدیک سطح استخوان از حفره‌ای از ماده استخوانی در حال تخریب قرار دارند.
انواع استخوانها
از نظر تشریحی ، دونوع استخوان در بدن وجود دارد: استخوانهای دراز و استخوانهای پهن. استخوانهای دراز معمولا دارای بافت استخوانی متراکم ، و استخوانهای پهن دارای بافت اسفنجی هستند.
استخوان متراکم
استخوان متراکم دارای یک حفره مرکزی به نام مغز استخوان است که با آندوستئوم پوشیده شده است. در پیرامون استخوان ، پرده ضریع قرار دارد که کل استخوان را حفاظت می‌کند. بین ضریع و مغز استخوان سیستمهای هاورس قرار گرفته‌اند.

• مغز استخوان: مغز استخوان بافتی نرم ، پر از رگهای خونی و بافت شبکه‌ای است. بر روی این داربست سلولهای مادر خون یعنی همو سیتوبلاستها قرار دارند. سرخرگ ، که از ضریع و سیستمهای هاورس می‌گذرد، وارد مغز استخوان می‌شود و سرخرگچه را می‌سازد. سرخرگچه انشعاب می‌یابد و مویرگها را می‌سازد. مویرگها در راه بازگشت بهم می‌پیوندند و سیاهرگچه را ایجاد می‌کنند و از اتصال سیاهرگچه‌ها ، سیاهرگ بوجود می‌آید مویرگهای مغز استخوان از نوع سینوزوئیدی هستند.
• آندوستئوم: آندوستئوم پوشش حفره‌هاست. سلولهای آن پهن و همانند سلولهای اجدادی استخوان است.
• ضریع: ضریع بیرونی‌ترین پرده استخوان است. این پرده شامل دو لایه اس

 

دانلود مستقیم فایل

تحقیقی در مورد انواع لعاب و بافت در طراحی ظروف – فایل جدید

تحقیقی, در, مورد, انواع, لعاب, و, بافت, در, طراحی, ظروف

بافت
هر جسم سراميكي پخته شده از مقداري فاز بلوري و فاز شيشه اي و تخلخل تشكيل يافته است مقدار و طرز تقسيم اين فازها و همچنين اندازه و شكل آنها نشان دهندهي بافت آن جسم سراميكي خواهد بود. تشكيل هر بافتي به عوامل مختلفي بستگي دارد، كه براي مثال عبارتند از نوع ومقدار درشتي دانه مواد خام اوليه، روش مخلوط كردن و شكل دادن، خشك كردن و شرايط پخت.
تخلخل
تخلخل د راغلب اجسام سراميكي بخصوص نوع زبر آن ديده مي شود و بسياري از عوامل مكانيكي و خواص سراميك ها به شكل اين تخلخل ها بستگي دارد.
تخلخل از لحاظ شكل به دو دسته تقسيم مي شود. تخلخل باز و تخلخل بسته.

تخلخل باز خود به دو دسته ديگر تقسيم مي شود .1-تخلخلي كه گاز قابليت عبور از آن را دارد و تخلخل بن بست يا كيسه اي كه گاز يا هوا نم تواند از آن عبور كند.
ترموشيمى سراميك
براي تهيه محصولات سراميكي كه به پخت احتياج دارند تا از ماده اوليه به محصول آخري برسند يك رشته فعل و انفعالات مختلف انجام مي گيرد ، از اين لحاظ مهم استكه دانسته شود از اين فعل و انفعالات چه حاصل مي گردد، به چه سرعتي انجام مي گيرند و به چه مقدار گرما نيازمندند. اين محاسبات با كمك ترموديناميك امكان پذير است، البته اگر هميشه حالت تعادل فرض شود. براي رسيدن به اين تعادل ها به علم سينتيك احتياج است كه معرف سرعت فعل و انفعالات فرآيندهاست.

لعاب هاى سربى
امروزه استفاده از اكسيد سرب قابل قبول نيست، زيرا هزينه ايجاد شرايط درج شده در قوانين استفاده از اكسيد سرب سريعا’ افزايش مي يابد ، به نحوي كه -كارخانجات قادر به تحمل چنين هزينه اي نيستند. به طور سنتي ، اكسيد سرب به چند دليل در لعاب ها استفاده مي شود. قدرت گدازآوري بالاي اكسيد سرب به لعاب ها اجازه مي دهد تا در دماي بسيار پايين تري ذوب شوند. اكسيد سرب دامنه پخت لعاب را افزايش مي دهد. كشش سطحي و ضريب شكست لعاب را بالا مي برد و در نتيجه لعابي براق با سطح صاف ايجاد ميكند. در نهايت اكسيد سرب مانع از تبلور لعاب مي شود. حصول چنين خواص مطلوبي بدون سرب مشكل است . با اين وجود ،Pbo معايبي نيز دارد. لعاب هاي حاوي سرب بايد در محيطي شديدا’ اكسيدي حرارت داده شوند، زيرا سرب به آساني احياء مي شود. اكسيد سرب در دماي ‌C 1200 فرّار است. مهم ترين عيب سرب سمّي بودن آن است.احتياط لازم بايد صورت گيرد تا از مسموميت با سرب كه موضوعي جدي است پرهيز شود. مسموميت با وارد شدن تركيبات محلول سرب در بدن و معمولا ً از طريق دهان و گاهي از راه تنفس بخار يا غبار ايجاد مي شود. تشخيص بيماري بسيار سخت است، زيرا علائم آن مشابه بسياري از بيماري هاي ديگر است. بنابراين برا پرهيز از مسموميت بايد پيشگيري هاي ممكن انجام گيرد. در ضمن اگر لعاب ها به شيوهي مناسبي فرموله نشوند مي توانند مورد حمله شيميايي، به ويژه توسط اسيد- ها، قرار گيرند كه باعث آزادشدن سرب محلول مي شود. اگر چنين لعاب هايي در تماس با غذا يا نوشيدني باشند، ايجاد مسموميت مي كنند.
لعاب هاى اپك
لعاب هاي اپك لعاب هايي هستند كه عبئور نور از آنها به قدري كم است كه بدنه را از پشت آن نمي توان ديد. اين لعاب ها معمولاً سفيد هستند، اما ايجاد رنگ هاي روشن در آن ها نيز با افزودن رنگ دانه ممكن است .

لعاب اپك با افزودن ماده اي كه باعث ايجاد ذرات مجزا شود و بخشي از نور را پراكنده و بازبتاباند ايجاد مي- شود. براي اين امر ماده پخش شده بايد حلاليت كمي در لعاب مذاب داشته باشد و داراي ضريب شكستي بسيار متفاوت با لعاب باشد.
هر قدر مسير نور توسط بلورهاي پخش شده بيشتر شكسته شد لعاب اپك تر است. بنابراين هر قدر ذرات بلور كوچكتر باشد. مساحت سطح و بنا بر اين بازتابش بيشتر است. اندازه مناسب ذرات براي اپك كننده گي حداكثر حدود 0/4 ميكرون است بنابراين از ميان اپك كننده هاي زيركوني موجود در بازار، كه دامنه وسيعي از اندازه ذرات را مي پوشانند، حداكثر اپك كنندگي توسط ريزترين آنها ايجاد مي شود. چون ريز كردن ذرات با آسياب كردن انجام مي شود، اين ها گرانتر هستند .
از طرف ديگر زير كون مناسب براي ذوب فريت بايد اندازه ذرات متوسطي داشته باشد. پس تاثير زير كون را مي توان با ذوب بخشي از زير كون در لعاب هايي كه كاملاً يا بخشي از آنها فريت شده است بهبود بخشيد.

لعاب هاى اطلسى و مات
لعاب هاي اپك را مي توان حد واسط لعاب هاي رنگي و لعاب هاي مات در نظر گرفت. اطلسي يا مات بودن پديده هايي هستند كه به حضور بلور هاي كوچك پخش شده در لعاب مربوط مي شوند. اين پديده ها ناشي از تبلور ذرات بلوري در داخل يك لعاب كاملاً ذوب شده در عين سرد شدن است. اين بلور ها بايد بسيار كوچك باشند و به صورت يكنواخت در لعاب پخش شوند وسطحي صاف و اطلسي ارائه دهند. بر روي يك لعاب مات يا اطلسي مي توان با مداد معمولي نوشت و با انگشت آن را پاك كرد. لعاب هاي مات همواره كم و بيش اپك هستند، زيرا مانند لعاب هاي اپك معمولي بلورهاي موجود در آنها باريكه هاي نور را مي شكنند. اين بلور ها در لعاب مات روي، سيليكات روي (ويلميت) و در لعاب هاي مات آهكي، دي- سيليكات آلومينيوم كلسيم (آنورتيت) يا سيليكات كلسيم (ولاستونيت) هستند. اگر اكسيد باريم به تركيب افزوده شود ممكن است دي سيليكات آلومينيوم باريم -(سلسيان) متبلور شود. پديده ي ماتي متواند با ماده ي حل نشده در لعاب مانند استخوان، فلدسپات يا تالك و نيز حاصل شود، ليكن كيفيت اين پديده پايين تر از ماتي حاصل از تبلور است.
چون براي حصول يك لعاب مات به تبلور نياز است، لعاي نبايد پيش از حد پخته شود و بايد سيكل سرمايش مناسبي را به كار گرفت. لعاب هاي ماتي كه پيش از حد سريع سرد شوند سطوح براقي دارند. بيشتر لعاب ها را مي توان با افزودن يك عامل مات كننده مات كرد. مات حاصل از روي را مي توان با افزودن مخلوطي از اكسيد روي و رس در مقاديري كم و بيش ايجاد كرد.
دليل استفاد از رس وارد كردن آلومينا و بنا بر اين كاهش اندازه ي بلورهاي سيليكات روي است، كه بسيار بزرگ هستند. افزودن وايتينگ (كربنات كلسيم) يا ولاستونيت، باعث ايجاد لعاب مات آهكي مي شود.

لعاب هاى داراى جلوه ويژه
برخي از لعاب ها جلوه هاي زيبايي بي نظيري را ايجاد مي كنند، كه گاهي در كاربرد هاي خاصي مفيد هستند. برخي از اين جلوه هاي خاص در اثر ايجاد بلورهاي پخش شده در لعاب بوجود مي آيد.لعاب هاي اپك و لعاب هاي اطلسي ومات مثال هايي از لعاب هاي ميكرو بلوري هستند كه در آنها انداز ذره بلورها به قدري كوچك است كه آنها را نمي توان با چشم غيرمسلح مشاهده كرد. در لعاب- هاي خاص با كاهش سرعت جوانه زني، بلورها مي توانند به اندازه اي رشد كنند كه با چشم غيرمسلح قابل رويت باشند. اين دسته، لعاب هاي شكسته، كه در آن سطح مي تواند با بلور هاي منفرد اغلب خوشه اي پوشيده شود، و لعاب هاي اَونچري، كه در آن بلورها در زمينه شيشه اي معلق هستند، را شامل مي شود.
لعاب هاى ترك دار
لعاب هاي ترك دار (Crackle) داراي ترك هايي هستند كه عمداً ايجاد مي شوند.اين پديده با استفاده از لعابي كه ضريب انبساط حرارتي بيشتري از بدنه داشته باشد ايجاد مي شود. معمولاً اين امر توسط Na2O و K2O زياد در لعاب ايجاد مي شود.
ترك هاي موجود لعاب تا سطح بدنه گسترده مي شود. خطوط ترك را مي توان با ماليدن رنگدانه تزيين كرد. به همين دليل اين نوع لعاب ها نبايد در تماس با غذا يا نوشيدني قرار گيرند، زيرا در حين استفاده ممكن است ذرات آلي وارد ترك ها شود كه با شستن قابل زدودن نيست.

لعاب هاى لوسترى
در اين لعاب ها در اثر احياء يك لايه نازك فلزي بر روي سطح لعاب ايجاد مي شود. اين لعاب ها معمولاً بر سطح يك لعاب پخته شده اعمال مي شوند، ليكن برخي از لوستر هاي درون لعابي دقيقاً مانند لعاب هاي معمولي مورد استفاده قرار مي گيرند. دو نوع لعاب لوستري وجود دارد : آنهايي كه قابل پخت دراتمسفر اكسيدي هستند، اما حاوي عوامل احياء كننده هستند و آن هايي كه بايد در شرايط احيايي پخت شوند.
نوع اول حاوي رزينات هاي فلزي هستند كه با حرارت دادن يك نمك فلزي با رزين و سپس انحلال در يك روغن مناسب مانند روغن اسطوخدوس تهيه مي شود. در هنگام پخت تا 650 الي c 750 يك لايه نازك فلزي بر سطح لعاب رسوب مي كند. يك فرمول حاوي 20% رزين، 5% 3 (NO3)Bi، 30% روغن اسطوخدوس و 45% اكسيد فلزي است. اكسيد فلزي مورد استفاده مي تواند هر اكسيد فلزي واسطه اي را شامل شود.

نوع دوم لعاب هاي لوستري كه بايد در شرايط احيايي پخته شوند، حاوي مخلوطي از نمك فلزي، حدود سه برابر رس يا اخرا و يك چسب براي چسباندن لايه فلزي به بدنه بيسكويت هستند. اين لعاب ها در شرايط اك

 

دانلود مستقیم فایل