بررسی و دانلود فایل تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي
تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,
بررسی و دانلود فایل تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي
تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,
بررسی و دانلود فایل تحقیق قانون تشكيل، تقويت و توسعه بسيج دانشجويي
تحقیق, قانون, تشكيل,, تقويت, و, توسعه, بسيج, دانشجويي
فایل تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي – به روز شده
نقش جنبش دانشجويي
در تحولات اجتماعي
– بحث محوري، بررسي نقش جنبشهاي دانشجويي در تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران است. اين جنبش يك پيشينه تاريخي دارد كه با تاسيس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشيدي) شروع ميشود و تا امروز ادامه مييابد. البته در مقاطعي با افت و خيزها و فراز و نشيبهايي روبهروست. اگر موافق باشيد گفتگو را از همين نقطه آغاز كنيم.
– تصور من اين است كه جنبش دانشجويي ايران را بايد در قالب و چارچوب تئوريك نگاه كنيم؛ آن وقت اين سوال مطرح است كه دانشجو از چه رده سني است؟ و در چه موقعيت اجتماعي قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سني نگاه كنيم و هستيشناسي جوان را مورد بررسي قرار بدهيم، اين سوال مطرح ميشود كه «جوان چه نيازهايي دارد؟» با اين تعريف ميبينيم كه دوران جواني دوران انرژيزايي است اما در مقابل اين انرژيزايي، جوان دچار يك مجموعه پرسشهاي جديد ميشود. يعني با تحولاتي كه در وجود بيولوژيك او مطرح است، از درونش يك دسته فشارها و محركهاي جديد پديد ميآيد كه اين محركها براي او پرسش ايجاد ميكنند. اما وقتي ميگوييم دانشجو، مسئله ديگري را هم اضافه كردهايم؛ يعني علاوه بر اينكه او فشارها و محركهاي دروني او مطرح است، محركهاي بيروني هم وجود دارد. يعني دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعيت اعتقادي معرفي نميكند، بلكه خود را در چارچوب شغل هم مطرح ميسازد؛ يعني به يك انتخاب جديد ميرسد.
– … يعني وقتي از محيط خانوادگي دور ميشود به عنوان يك «طبقه»ي جديد، يك هويت نوپيدا ميكند؟
– دقيقاً همينطور است. او ميخواهد يك هويت جديد پيدا كند. او يك دسته زمينههاي هويتي پيشيني اوليه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادي، كه كشفي است. وقتي كه كودكي در يك خانواده به دنيا ميآيد، قوميت و اعتقادات خانواده بر روي او تاثير ميگذارد. اما اين جوان وقتي وارد دانشگاه ميشود رشته تحصيلي انتخاب ميكند. انتخاب اين رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگي او را تحت تاثير قرار ميدهد و اين انتخاب ديگر يك بحث «كشفي» نيست بلكه بحثي است «تاسيسي». او در اينكه «قوميتش» چيست، از اعتقاد خانواده كه به او القا شده تاثير ميپذيرد. اما اين وضعيت جديد «القا» نشده، بلكه «انتخاب» شده است، يعني او به جاي رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب كرده است.
معمولاً در دوران دبيرستان نيز چنين وضعيتي به وجود ميآيد، اما حقيقت اين است كه در آن زمان جوان به آن رشد نرسيده كه بپرسد: «چرا اين رشته؟» محركهاي محيطي به انتخاب منجر ميشود؛ مثلاً رفتن به رشتههاي رياضي، ادبيات يا طبيعي بدون يك محاسبه عقلايي سنجيده. اما وضعيت در دانشگاه بسيار متفاوت، ملموس و روشن است. يك دانشآموز وقتي «رياضي» ميخواند نميداند كه نتيجه اين رشته قطعاً به «مهندسي» ميانجامد يا نه و اگر ميانجامد به چه گرايشي از مهندسي؟ يا اگر «تجربي» ميخواند، آيا حتماً به پزشكي ختم ميشود؟ اما وقتي او به دانشكده ميآيد اين شغل برايش «انضمامي» شده است. دانشجوي علوم سياسي يا دانشجوي عمران يا دانشجوي پزشكي داراي چارچوب شغلي تقريباً مشخصي است.
– … چرا شغل؟
– به دليل آنكه دانشگاه اصولاً براي رفع نيازهاي «پسيني» به وجود آمده است. حالا ممكن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولي وقتي به دانشگاه ميرويد «رشته»، تخصصي است، اين تخصص در مواردي به نياز معنوي نپرداخته است. مثلاً مهندسي عمران را در نظر بگيريد، اين وضع دقيقتر است.
اما هنوز در علوم سياسي اين تاثيرات خيلي روشن نيست. در رشتههاي سياسي به دو نكته ميانديشيد: يكي آزادي فردي، ديگري استقلال ملي. يعني مفهوم رشته سياسي يك مفهوم امنيتي است: راههاي ارتقاي قدرت ملي براي تامين منافع ملي. ولي در جامعه ما اين نكته هنوز جا نيفتاده است. رشتههاي علوم انساني بسيار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتي يك نفر رشته مهندسي مكانيك را انتخاب ميكند، هدف او مشخص است. يا اگر رشتههاي پزشكي را انتخاب ميكند در حقيقت براي تامين شغل است. بنابراين هويتهاي پيشيني با اين هويتهاي پسيني در مقابل هم قرار ميگيرند.
– … و اين يك تعارض است؟
– تعارض نه، تباين است! چون هويت پيشيني انسان جزو «وجود فلسفي» اوست. آيا اين وجود فلسفي پيشيني كه بديهي است (يعني انسان خود را در آن كشف مي كند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من اين است كه چنين نيست.
دو گروه اين امر را در تعارض ميبينند. سنتيها كه نگرش متافيزيكي دارند و با تاكيد بر هويت پيشيني، پسيني را رها ميكنند؛ يعني ميگويند كه دنيا چه اعتباري دارد، بنابراين براي آنها «ملي» هم چيز بدي است، «تخصص» هم چيز بدي است و به هيچ يك هم توجه نميكنند. گروه ديگر كساني هستند كه همه نكتههاي پيشيني را نقد ميكنند و بر پسيني تاكيد ميكنند و با پسيني به تعارض پيشيني ميروند. اما در دنياي امروزي به موازات اينكه مسائل پسيني مثل اقتصاد، صنعت و شغل پيشرفت كرده، خودآگاهي فرهنگي هم زياد شده است. قبلاً تصور ميشد كه در كنار اين پيشرفتهاي تمدني (صنعت، اقتصاد و …) كه راحتي و آسايش ميانجامد. به همين لحاظ است كه اين عزيزان گاه دچار اشتباه ميشوند و تمدن و فرهنگ را يكي ميگيرند. پس گروه سنتي، تمدن و فرهنگ را يكي ميگيرد و تمدن را مقهور فرهنگ ميداند، يعني لايه فرهنگي را تقويت ميكند، در نتيجه تاكيدش بر روي هويتهاي پيشيني است. در مقابل، گروه ديگر تاكيدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشي از تمدن ميداند.
تصور ما اين است كه بايد، تلفيقي از اين دو صورت گيرد و در اين تلفيق دو حركت وجود دارد. يكي حركت انبساطي است كه به سوي آسايش، راحتي، رفاه و توانمندي ميرود. اين توانمندي براي آمريكايي يا ايراني، براي طبقه پايين يا طبقه بالا فرقي نميكند. توانمندي، بيرون از انسان است. در برخورد مبتني بر زور يك تانك در مقابل يك خودرو، با هر اعتقادي كه شما داشته باشيد، غلبه با تانك است. من به ابعاد توانمندي ميگويم: تمدني!
دانشجو وقتي وارد دانشگاه ميشود رشته انتخاب ميكند: مهندسي، پزشكي، داروسازي. نكتهاي كه ابتدا از اين مبحث، در نظرش مجسم ميشود تمدني است كه به او توانمندي بدهد. ما معتقديم كه اين توانمندي براي معدودي از افراد اين پرسش را به وجود ميآورد كه كمال تو چيست؟ همان ارزشهاي پيشيني است كه فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قوميت انسان است كه من به آنها ميگويم كمال فرهنگي.
– آيا جنبش دانشجويي در ايران كمال گراست؟
– ابتدا ميخواست كمال گرا باشد و به توانمندي نميانديشيد. يعني اگر امروز با دانشجويان آن زمان درباره نظام حكومتي شاه صحبت كنيد (دانشجوياني كه مبارزه ميكردند) و بپرسيد: مشكل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتي را به شما ميگويد كه همگي فعليه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، كثيف بودند، خود فروخته بودند و … حال اگر بپرسيد: آيا توانمندي داشتند يا نه؟ ممكن است جوابهايي به شما بدهند كه با بخش او در تعارض باشد. غرض من اين نيست كه بگويم آنها خوب بودند يا بد، اينجا بحث تاييد يا تكذيب مطرح نيست.
در آن زمان دانشگاههايي كه به وجود آمده بودند دروني نشده بودند. البته هنوز هم اين مشكل را داريم. اگر به دانشجو بگوييد: آقاي مهندسي، آقاي دانشجوي علوم سياسي، شما وارد دانشگاه شديد كه قصد داريد چه توانمندياي داشته باشيد؟
تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,
فایل تحقیق قانون تشكيل، تقويت و توسعه بسيج دانشجويي – به روز شده
قانون تشكيل، تقويت و توسعه بسيج دانشجويي
مصوبه مجلس شوراي اسلامي در سال 1377
ماده واحده:
به منظور جذب،آموزش و سازماندهي دانشجويان داوطلب دانشگاهها،موسسات و مراكز آموزش عالي و تقويت روحيه همياري، مسؤليت پذيري،بسط فرهنگ و تفكر بسيجي وايجاد آمادگي دفاع همه جانبه از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در عرصه هاي گوناگون فرهنگي، علمي و دفاعي بسيج دانشجويي دركليه دانشگاهها و مراكز آموزش عالي توسط نيروي مقاومت بسيج و با پشتيباني وزارتخانههاي فرهنگ و آموزش عالي، بهداشت و درمان و آموزش پزشكي،دانشگاه آزاد اسلامي و ساير دانشگاهها، مؤسسات و مراكز آموزش عالي،تشكيل،تقويت وتوسعه مي يابد
تبصره 1- به منظور مشاركت بيشتر دانشجويان بسيجي در امور فرهنگي دانشگاهها،مسؤل بسيج دانشجويي آن دانشگاه، مؤسسه ومركز آموزش عالي، عضو شوراي فرهنگي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي خواهد بود.
تبصره 2- وزارتخانه هاي دفاع وپشتيباني نيروهاي مسلح، فرهنگ و آموزش عالي، بهداشت،درمان و آموزش پزشكي مكلفند اعتبار موردنياز اجراي اين قانون رادر سال 1377 از رديف تقويت بنيه دفاعي 3041 .ن سرانه بسيج دانشجويي واز رديف بودجه فرهنگي و پژوهشي دانشگاهها تأمين و براي سالهاي بعد دستگاههاي فوق مكلفند درحدود امكانات عمل نمايند.
تبصره 3- روز دوم آذرماه سالروز صدور فرمان تاريخي حضرت امام(ره) مبني بر تشكيل بسيج دانشجويي روز بسيج دانشجويي و شانزدهم دي ماه سالروز شهادت دانشجوي بسيجي« شهيد سيد حسن علم الهدي و همرزمان دانشجوي وي در هويزه» به عنوان روز دانشجوي بسيجي تعيين ميگردد.
تبصره 4- آيين نامه اجرائي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط نيروي مقاومت بسيج با همكاري وزارتخانه هاي فرهنگ وآموزش عالي، بهداشت،درمان و آموزش پزشكي تهيه و پس از تأييد ستاد كل در صورت تصويب مقام معظم رهبري لازم الاجرا خواهد بود.
آئين نامه فوق در 10 ماده و 5 تبصره به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيد.
مقدمه:
در اجراي تبصره 4 قانون تشكيل،تقويت وتوسعه بسيج دانشجويي(مصوب جلسه مورخ 22/9/1377 مجلس شوراي اسلامي ) و اختيارات تفويضي مقام معظم رهبري (نامه شماره 47355-1/م مورخ 3/2-12/1377)، آئين نامه اجرائي قانون مزبور به شرح ذيل به تصويب مي رسد.
فصل اول: كليات
ماده1- درآئين نامه عناوين زير، جايگزين تعاريف كامل آنها مي گردد:
1/1- فرهنگ وتفكر بسيجي:
مجموعه رفتار، گفتار، روش انديشه را شامل ميگردد كه منبعث از مباني انقلاب اسلامي وتعاليم حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري است. ايثار، شهادت، عدالت خواهي، حسن سلوك ،عشق به ولايت، حضور در صحنه ها، خير خواهي، خلوص، تعبد ومعنويت از شاخه هاي اين فرهنگ غني است.
2/1- دانشگاه،مؤسسه يامركز آموزش عالي:
كليه دانشگاهها ومراكز آموزش عالي اعم از دولتي يا غير دولتي كه امر آموزش بالاتر از مقطع تحصيلي متوسطه را برعهده دارند.
تبصره: هرواحد دانشگاهي وابسته به دانشگاههاي دولتي در ديگر شهرها و نيز هر واحد دانشگاه غير دولتي يك مركز يا واحد آموزش عالي مستقل محسوب ميشود.
3/1- محدوده دانشگاهها:
عبارت است از كليه فضاهاي دانشگاهي شامل فضاهاي آموزشي، پژوهشي خوابگاهها و محوطه دانشگاه يا دانشگده.
تحقیق, قانون, تشكيل,, تقويت, و, توسعه, بسيج, دانشجويي
تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,
نقش جنبش دانشجويي
در تحولات اجتماعي
– بحث محوري، بررسي نقش جنبشهاي دانشجويي در تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران است. اين جنبش يك پيشينه تاريخي دارد كه با تاسيس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشيدي) شروع ميشود و تا امروز ادامه مييابد. البته در مقاطعي با افت و خيزها و فراز و نشيبهايي روبهروست. اگر موافق باشيد گفتگو را از همين نقطه آغاز كنيم.
– تصور من اين است كه جنبش دانشجويي ايران را بايد در قالب و چارچوب تئوريك نگاه كنيم؛ آن وقت اين سوال مطرح است كه دانشجو از چه رده سني است؟ و در چه موقعيت اجتماعي قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سني نگاه كنيم و هستيشناسي جوان را مورد بررسي قرار بدهيم، اين سوال مطرح ميشود كه «جوان چه نيازهايي دارد؟» با اين تعريف ميبينيم كه دوران جواني دوران انرژيزايي است اما در مقابل اين انرژيزايي، جوان دچار يك مجموعه پرسشهاي جديد ميشود. يعني با تحولاتي كه در وجود بيولوژيك او مطرح است، از درونش يك دسته فشارها و محركهاي جديد پديد ميآيد كه اين محركها براي او پرسش ايجاد ميكنند. اما وقتي ميگوييم دانشجو، مسئله ديگري را هم اضافه كردهايم؛ يعني علاوه بر اينكه او فشارها و محركهاي دروني او مطرح است، محركهاي بيروني هم وجود دارد. يعني دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعيت اعتقادي معرفي نميكند، بلكه خود را در چارچوب شغل هم مطرح ميسازد؛ يعني به يك انتخاب جديد ميرسد.
– … يعني وقتي از محيط خانوادگي دور ميشود به عنوان يك «طبقه»ي جديد، يك هويت نوپيدا ميكند؟
– دقيقاً همينطور است. او ميخواهد يك هويت جديد پيدا كند. او يك دسته زمينههاي هويتي پيشيني اوليه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادي، كه كشفي است. وقتي كه كودكي در يك خانواده به دنيا ميآيد، قوميت و اعتقادات خانواده بر روي او تاثير ميگذارد. اما اين جوان وقتي وارد دانشگاه ميشود رشته تحصيلي انتخاب ميكند. انتخاب اين رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگي او را تحت تاثير قرار ميدهد و اين انتخاب ديگر يك بحث «كشفي» نيست بلكه بحثي است «تاسيسي». او در اينكه «قوميتش» چيست، از اعتقاد خانواده كه به او القا شده تاثير ميپذيرد. اما اين وضعيت جديد «القا» نشده، بلكه «انتخاب» شده است، يعني او به جاي رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب كرده است.
معمولاً در دوران دبيرستان نيز چنين وضعيتي به وجود ميآيد، اما حقيقت اين است كه در آن زمان جوان به آن رشد نرسيده كه بپرسد: «چرا اين رشته؟» محركهاي محيطي به انتخاب منجر ميشود؛ مثلاً رفتن به رشتههاي رياضي، ادبيات يا طبيعي بدون يك محاسبه عقلايي سنجيده. اما وضعيت در دانشگاه بسيار متفاوت، ملموس و روشن است. يك دانشآموز وقتي «رياضي» ميخواند نميداند كه نتيجه اين رشته قطعاً به «مهندسي» ميانجامد يا نه و اگر ميانجامد به چه گرايشي از مهندسي؟ يا اگر «تجربي» ميخواند، آيا حتماً به پزشكي ختم ميشود؟ اما وقتي او به دانشكده ميآيد اين شغل برايش «انضمامي» شده است. دانشجوي علوم سياسي يا دانشجوي عمران يا دانشجوي پزشكي داراي چارچوب شغلي تقريباً مشخصي است.
– … چرا شغل؟
– به دليل آنكه دانشگاه اصولاً براي رفع نيازهاي «پسيني» به وجود آمده است. حالا ممكن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولي وقتي به دانشگاه ميرويد «رشته»، تخصصي است، اين تخصص در مواردي به نياز معنوي نپرداخته است. مثلاً مهندسي عمران را در نظر بگيريد، اين وضع دقيقتر است.
اما هنوز در علوم سياسي اين تاثيرات خيلي روشن نيست. در رشتههاي سياسي به دو نكته ميانديشيد: يكي آزادي فردي، ديگري استقلال ملي. يعني مفهوم رشته سياسي يك مفهوم امنيتي است: راههاي ارتقاي قدرت ملي براي تامين منافع ملي. ولي در جامعه ما اين نكته هنوز جا نيفتاده است. رشتههاي علوم انساني بسيار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتي يك نفر رشته مهندسي مكانيك را انتخاب ميكند، هدف او مشخص است. يا اگر رشتههاي پزشكي را انتخاب ميكند در حقيقت براي تامين شغل است. بنابراين هويتهاي پيشيني با اين هويتهاي پسيني در مقابل هم قرار ميگيرند.
– … و اين يك تعارض است؟
– تعارض نه، تباين است! چون هويت پيشيني انسان جزو «وجود فلسفي» اوست. آيا اين وجود فلسفي پيشيني كه بديهي است (يعني انسان خود را در آن كشف مي كند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من اين است كه چنين نيست.
دو گروه اين امر را در تعارض ميبينند. سنتيها كه نگرش متافيزيكي دارند و با تاكيد بر هويت پيشيني، پسيني را رها ميكنند؛ يعني ميگويند كه دنيا چه اعتباري دارد، بنابراين براي آنها «ملي» هم چيز بدي است، «تخصص» هم چيز بدي است و به هيچ يك هم توجه نميكنند. گروه ديگر كساني هستند كه همه نكتههاي پيشيني را نقد ميكنند و بر پسيني تاكيد ميكنند و با پسيني به تعارض پيشيني ميروند. اما در دنياي امروزي به موازات اينكه مسائل پسيني مثل اقتصاد، صنعت و شغل پيشرفت كرده، خودآگاهي فرهنگي هم زياد شده است. قبلاً تصور ميشد كه در كنار اين پيشرفتهاي تمدني (صنعت، اقتصاد و …) كه راحتي و آسايش ميانجامد. به همين لحاظ است كه اين عزيزان گاه دچار اشتباه ميشوند و تمدن و فرهنگ را يكي ميگيرند. پس گروه سنتي، تمدن و فرهنگ را يكي ميگيرد و تمدن را مقهور فرهنگ ميداند، يعني لايه فرهنگي را تقويت ميكند، در نتيجه تاكيدش بر روي هويتهاي پيشيني است. در مقابل، گروه ديگر تاكيدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشي از تمدن ميداند.
تصور ما اين است كه بايد، تلفيقي از اين دو صورت گيرد و در اين تلفيق دو حركت وجود دارد. يكي حركت انبساطي است كه به سوي آسايش، راحتي، رفاه و توانمندي ميرود. اين توانمندي براي آمريكايي يا ايراني، براي طبقه پايين يا طبقه بالا فرقي نميكند. توانمندي، بيرون از انسان است. در برخورد مبتني بر زور يك تانك در مقابل يك خودرو، با هر اعتقادي كه شما داشته باشيد، غلبه با تانك است. من به ابعاد توانمندي ميگويم: تمدني!
دانشجو وقتي وارد دانشگاه ميشود رشته انتخاب ميكند: مهندسي، پزشكي، داروسازي. نكتهاي كه ابتدا از اين مبحث، در نظرش مجسم ميشود تمدني است كه به او توانمندي بدهد. ما معتقديم كه اين توانمندي براي معدودي از افراد اين پرسش را به وجود ميآورد كه كمال تو چيست؟ همان ارزشهاي پيشيني است كه فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قوميت انسان است كه من به آنها ميگويم كمال فرهنگي.
– آيا جنبش دانشجويي در ايران كمال گراست؟
– ابتدا ميخواست كمال گرا باشد و به توانمندي نميانديشيد. يعني اگر امروز با دانشجويان آن زمان درباره نظام حكومتي شاه صحبت كنيد (دانشجوياني كه مبارزه ميكردند) و بپرسيد: مشكل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتي را به شما ميگويد كه همگي فعليه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، كثيف بودند، خود فروخته بودند و … حال اگر بپرسيد: آيا توانمندي داشتند يا نه؟ ممكن است جوابهايي به شما بدهند كه با بخش او در تعارض باشد. غرض من اين نيست كه بگويم آنها خوب بودند يا بد، اينجا بحث تاييد يا تكذيب مطرح نيست.
در آن زمان دانشگاههايي كه به وجود آمده بودند دروني نشده بودند. البته هنوز هم اين مشكل را داريم. اگر به دانشجو بگوييد: آقاي مهندسي، آقاي دانشجوي علوم سياسي، شما وارد دانشگاه شديد كه قصد داريد چه توانمندياي داشته باشيد؟
تحقیق, قانون, تشكيل,, تقويت, و, توسعه, بسيج, دانشجويي
قانون تشكيل، تقويت و توسعه بسيج دانشجويي
مصوبه مجلس شوراي اسلامي در سال 1377
ماده واحده:
به منظور جذب،آموزش و سازماندهي دانشجويان داوطلب دانشگاهها،موسسات و مراكز آموزش عالي و تقويت روحيه همياري، مسؤليت پذيري،بسط فرهنگ و تفكر بسيجي وايجاد آمادگي دفاع همه جانبه از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در عرصه هاي گوناگون فرهنگي، علمي و دفاعي بسيج دانشجويي دركليه دانشگاهها و مراكز آموزش عالي توسط نيروي مقاومت بسيج و با پشتيباني وزارتخانههاي فرهنگ و آموزش عالي، بهداشت و درمان و آموزش پزشكي،دانشگاه آزاد اسلامي و ساير دانشگاهها، مؤسسات و مراكز آموزش عالي،تشكيل،تقويت وتوسعه مي يابد
تبصره 1- به منظور مشاركت بيشتر دانشجويان بسيجي در امور فرهنگي دانشگاهها،مسؤل بسيج دانشجويي آن دانشگاه، مؤسسه ومركز آموزش عالي، عضو شوراي فرهنگي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي خواهد بود.
تبصره 2- وزارتخانه هاي دفاع وپشتيباني نيروهاي مسلح، فرهنگ و آموزش عالي، بهداشت،درمان و آموزش پزشكي مكلفند اعتبار موردنياز اجراي اين قانون رادر سال 1377 از رديف تقويت بنيه دفاعي 3041 .ن سرانه بسيج دانشجويي واز رديف بودجه فرهنگي و پژوهشي دانشگاهها تأمين و براي سالهاي بعد دستگاههاي فوق مكلفند درحدود امكانات عمل نمايند.
تبصره 3- روز دوم آذرماه سالروز صدور فرمان تاريخي حضرت امام(ره) مبني بر تشكيل بسيج دانشجويي روز بسيج دانشجويي و شانزدهم دي ماه سالروز شهادت دانشجوي بسيجي« شهيد سيد حسن علم الهدي و همرزمان دانشجوي وي در هويزه» به عنوان روز دانشجوي بسيجي تعيين ميگردد.
تبصره 4- آيين نامه اجرائي اين قانون ظرف مدت سه ماه توسط نيروي مقاومت بسيج با همكاري وزارتخانه هاي فرهنگ وآموزش عالي، بهداشت،درمان و آموزش پزشكي تهيه و پس از تأييد ستاد كل در صورت تصويب مقام معظم رهبري لازم الاجرا خواهد بود.
آئين نامه فوق در 10 ماده و 5 تبصره به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيد.
مقدمه:
در اجراي تبصره 4 قانون تشكيل،تقويت وتوسعه بسيج دانشجويي(مصوب جلسه مورخ 22/9/1377 مجلس شوراي اسلامي ) و اختيارات تفويضي مقام معظم رهبري (نامه شماره 47355-1/م مورخ 3/2-12/1377)، آئين نامه اجرائي قانون مزبور به شرح ذيل به تصويب مي رسد.
فصل اول: كليات
ماده1- درآئين نامه عناوين زير، جايگزين تعاريف كامل آنها مي گردد:
1/1- فرهنگ وتفكر بسيجي:
مجموعه رفتار، گفتار، روش انديشه را شامل ميگردد كه منبعث از مباني انقلاب اسلامي وتعاليم حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري است. ايثار، شهادت، عدالت خواهي، حسن سلوك ،عشق به ولايت، حضور در صحنه ها، خير خواهي، خلوص، تعبد ومعنويت از شاخه هاي اين فرهنگ غني است.
2/1- دانشگاه،مؤسسه يامركز آموزش عالي:
كليه دانشگاهها ومراكز آموزش عالي اعم از دولتي يا غير دولتي كه امر آموزش بالاتر از مقطع تحصيلي متوسطه را برعهده دارند.
تبصره: هرواحد دانشگاهي وابسته به دانشگاههاي دولتي در ديگر شهرها و نيز هر واحد دانشگاه غير دولتي يك مركز يا واحد آموزش عالي مستقل محسوب ميشود.
3/1- محدوده دانشگاهها:
عبارت است از كليه فضاهاي دانشگاهي شامل فضاهاي آموزشي، پژوهشي خوابگاهها و محوطه دانشگاه يا دانشگده.