بررسی و دانلود فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی ,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده
بررسی و دانلود فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی ,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده
بررسی و دانلود فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده ,تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان
فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده – به روز شده
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده به صورت کامل و جامع در حجم 50 صفحه در فرمت word
بخشی از متن:
بخش اول: سلامت عمومی
سلامت عمومی و تعاريف آن
مشکل است بتوان يک تعريف دقيق و همه جانبه از سلامت عمومی ارائه داد يکي از دلايل آن دامنه وسيع نگرشها و ديدگاههاي افراد در سلامت است (کورتيس، 2000؛ ترجمه سهرابي، 1382).
معناي لغوي ريشة سلامتي، كامل بودن است. اين واژه در زبانهاي انگلوساكسون از ريشهاي گرفته ميشود كه واژههاي كامل ، بيعيب و مقدس هم از آن گرفته شدهاند(حسيني، 1370). سلامت سازه پيچيدهاي¬است و منظور از آن تجربه و کنشوري بهينه روانشناختي ميباشد؛ اگر چه سؤال (حال شما چطور است» بسيار ساده به نظر ميرسد، نظريهپردازان معتقدند که موضوع سلامت بسيار پيچيده و بحثبرانگيز است. از شروع تلاشهاي عقلاني آدميان تاکنون بحثهاي قابل ملاحظهاي در مورد تجربه بهينه و اينکه «زندگي خوب » چگونه بناء ميشود، صورت گرفته است؛ چگونگي تعريف ما از سلامت بر اعمال حکومتي، آموزشي، درمانگر، پدر و مادري کردن و همه تلاشهايي که با هدف تغيير آدمي براي بهتر شدن صورت ميگيرد، تأثير ميگذارد (رايان و دسي ، 2001).
کورسيني (2002) بهزيستي را حالت نفي از خوب بودن که شامل شادماني، عزت نفس و رضايت از زندگي است تعريف کرده است. او معتقد است سلامت عمومی حالتي از ذهن است که به وسيله بهزيستي هيجاني، رهايي نسبي از اضطراب و نشانههاي ناتوانکننده و ظرفيتي براي ساختن روابط سازنده و انطباق با درخواستهاي معمولي و استرسهاي زندگي مشخص ميشود (به نقل از توفيقي، 1386).
در فرهنگ پزشکي کمپل (به نقل از پور افکاري، 1380) سلامت عمومی چنين تعريف شده است: احساس رضايت و بهبود رواني و تطابق کافي اجتماعي با موازين مورد قبول هر جامعه. همچنين در فرهنگ روانشناسي ريبر (1995) شامل 2 صورت است:
الف: سلامتي رواني. زماني به کار ميرود که شخص داراي سطح بالايي از عملکرد سازگاري و تطابق عاطفي- رفتاري باشد به طوري که اين واژه مقابل واژه بيماري در حالت پزشکي منطقي و باليني به کار ميرود؛
ب: سلامت عمومی. هنر پرورش و نگهداري از سلامت عمومی (علوي، 1382).
کاپلان سلامت عمومی را حالتي از بهزيستي احساس کنار آمدن با جامعه و رضايتبخش بودن موقعيتهاي شخصي و ويژگيهاي اجتماعي ميداند (بازرگاني، 1382). سازمان بهداشت جهاني(1948) سلامت عمومی را چنين تعريف کرده است: حالت سلامت کامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط عدم حضور بيماري يا ضعف و سستي (ديماتئو و مارتين 1998؛ به نقل از مير حکاک، 1382). دانشمندان در تبيين سلامت سه الگوي عمده پزشکي، محيطي و کلي نگر را برگزيدهاند(ادلين و همکاران، 1999، به نقل از دانشنيا، 1386):
1) الگوي پزشکي : عقيده کلي الگوي پزشکي اينست که سلامت يعني فقدان يک يا چند مورد از موارد مرگ، بيماري، ناراحتي، ناتواني، نارضايتي که در انگليس به آنها ‘5D’ گفته ميشود. بنابراين اگر فرد بيمار در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر ميبرد. پيروان الگوي پزشکي عمدتاً بر تبيين زيست شناختي يک بيماري متکي بوده و تمايل دارند بيماري را بر حسب بدکاري اندامها، سلولها و ساير سيستمهاي زيست شناختي مانند بيماري کبد، قلب يا کمخوني و … تبيين کنند.
2) الگوي محيطي : اين الگو از تحليل نوين اکوسيستم و خطرات محيطي به سلامت انسان پديد آمده است. در اين الگو سلامت بر حسب کيفيت سازش يافتگي فرد با محيط به هنگام تغيير شرايط تعريف شده است. اين الگو تأثيرات وضعيت اقتصادي، اجتماعي، آموزشي و عوامل محيطي چندگانه بر سلامت شخص را دربرميگيرد. براساس اين رويکرد بيماري و عدم سلامت يعني ناموزوني انسان با تعاملات محيطي.
بخشی دیگر از متن:
قسمت دوم : خانواده و محیط خانواده
خانواده و اهمیت آن در نظریه های روان شناختی
خانواده اساسی ترین نهاد اجتماعی به شما می رود. نظریه پردازان در زمینه این نهاد بنیادی چارچوب های نظری گوناگونی ارائه نموده اند. از جمله این چارچوب های نظری تئوری سیستمی ، تئوری تبادلی ، تئوری تعارض ، تئوری ساختاری-کارکردگرایی و تئوری نمادین هستند. پایه ها و اصول هر یک از این چارچوب های نظری با یکدیگر متفاوت می باشند.
در دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا می باشند(اولسون، 1999) که در راستای دستیابی به هدفهای مشخص در کنش و واکنش درون سیستمی و برون سیستمی هستند.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی ,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده
فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان – به روز شده
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان به صورت کامل و جامع در حجم 47 صفحه در فرمت word
بخشی از متن:
خانواده
مطالعات انجام يافته توسط متخصصان علوم اجتماعي و دستورات و راهنماييهايي كه پيامبران الهي براي هدايت و رشد و كمال و تربيت انسانها از منبع وحي ابلاغ كردهاند، بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصليترين كانون پرورش و تربيت تأكيد شده است.
خانواده نهاد اجتماعي همگاني و با دوامي است كه از دير باز و از دوران ما قبل تاريخ وجود داشته است. استحكامي كه خانواده در روابط اجتماعي افراد ايجاد ميكند و روابطي كه بر آورنده مهمترين نيازها و خواستهاي حياتي آدمي است، باعث شده كه به رغم مخاطرات بسيار بعنوان نهادي كه حيات اجتماعات انساني بدان وابسته است، باقي و پايدار بماند.
در همه تعريفها، بدون استثناء، خانواده واحدي از اجتماع قلمداد شده است، يعني جامعه از مجموعه خانوادهها تشكيل ميشود، بقاء خانواده و موفقيت و شكست جامعه وابسته به خانواده است. اگر خانواده محيطي سالم براي پرورش روح و جسم افراد باشد، در سلامت جامعه مؤثر است.
«خانواده» زنجيره ارتباطي اجتماعي و تضمينكننده آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستين وابستگيهاي عاطفي نزديك و صميمي خود را در خانواده بر قرار ميسازند و دروني كردن ارزشها و هنجارهاي فرهنگي را در آن آغاز ميكنند
(يان رابرستون، 1372 : ص11).
كاركرد عاطفي ‘خانواده’ از نياز انسان به محبت و وابستگيهاي عاطفي ناشي ميشود. بدون وجود محبت و احساس پيوستگي، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفي و رواني مواجه گردد. كودك، درس محبت، رحم و شفقت، نيكوكاري، وفاداري، صفا، خلوص. راستي، شجاعت. فروتني و ساير سجاياي انساني را در نخستين سالها در زندگي خود در دامن پر مهر و محبت پدر و مادر ميآموزد. نياز به محبت از مباحث اصلي در روانشناسي تربيتي روانكاري است. كارن هورناي محور اساسي مطالعات خود را نيازهاي اساسي قرار داده و بر محبت و برخورداري از آن در سالهاي اوليه زندگي تأكيد ميورزد.
آدلر ميگويد: كودك از نخستين لحظه تولد ميخواهد خود را به مادرش بچسباند و مادر تا مدت درازي ميگويد عمدهترين نقش را در زندگي كودك بازي ميكند و نقش مؤثري در ابراز مهر و محبت دارد (كي نيا، 1373 : ص70). كمبود محبت غالباً از عوامل مؤثري است كه نوجوانان و جوانان را به سوي «انحراف» اجتماعي سوق ميدهد. دختر نوجواني كه كمبود محبت دارد به هر كسي كه سر راه او قرار ميگيرد و به او اظهار محبت ميكند علاقهمند ميشود و چه بسا در اين مسير تباه ميشود.
تعريف خانواده
خانواده در لغت به معني خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعريف قانون مدني ايران، خانواده عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستي آنها، كه با هم زندگي ميكنند و تحت رياست شوهر و پدر هستند (آقابيگلويي و همكاران 1380 : 13). برگسي و لاك در اثرشان خانواده به سال 1953 مينويسند: «خانواده گروهي است متشكل از افرادي كه از طريق پيوند زناشويي، همخوني و يا پذيرش (به عنوان فرزند) با يكديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركي پديد آورده و در واحد خاصي زندگي ميكنند» (ساروخاني باقر، 1370 ص135).
مك آريو مينويسد: «خانواده گروهي است داراي روابط جنسي چنان پايا و مشخص كه به توليد مثل و تربيت فرزندان منجر ميگردد» (همان منبع 1381 : 135).
خانواده از ديدگاه كاركردگرايان : واحدي است كه تنظيم رفتار جنسي، جايگزين كردن اعضاء، جامعهپذيري مراقبت و نگهداري از كودكان، حمايت عاطفي و تعيين جايگاه اجتماعي را به عهده دارد. خانواده در مفهوم اختصاصي آن يك گروه اجتماعي است كه در آن به روابط جنسي زن و مرد مشروعيت داده ميشود. توليد مثل به شيوه مشروع امكانپذير ميگردد. در مقال جامعه، از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است. گونههاي خاص مستحكمي از احساسات و عواطف ايجاد و تقويت و بالاخره اينكه يك واحد اقتصادي و حداقل مصرفي است (محسني، منوچهر 1379 : 200).
اداره سرشماري ايالات متحده خانواده را به صورت: «گروهي متشكل از دو يا چند نفر كه از طريق تولد، ازدواج يا فرزند خواندگي با يكديگر مرتبط شده و در يك منزل با هم زندگي ميكنند» تعريف كرده است (ساموئل كلادينك 1382 : 24).
سالوادور مينوچين (1974) كه پيشگام خانواده درماني ساختي است خانواده را مكمل جامعه ميداند و ابراز ميكند كه خانواده سيستمي است كه عملكرد آن از طريق الگوهاي مراودهاي صورت ميگيرد، او عقيده دارد كه ارگانيسم خانواده بيش از پوياييهاي زيستي- رواني يكايك اعضايش است. در ديدگاه سيستمي، خانواده موجودي است كه اعضاء و اجزاء آن با هم تغيير ميكنند و به هنگام انحراف، براي حفظ تعادل خود فعال ميشوند. طبق اين تعريف اولاً رفتار اعضاء خانواده تابعي از رفتار ساير اعضاء خانواده است و در ثاني خانواده هم مانند هر سيستمي متمايل به حفظ تعادل است، در اين تعريف بر تعامل متقابل اعضاء تأكيد شده است (بهاري 1381 : 10) و سرانجام در اصل دهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران عنوان شده است كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است و همه قوانين و مقررات و برنامهريزيهاي مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاسداري از قداست ان و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوق و اخلاق اسلامي باشد.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده ,تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده,مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی ,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی و خانواده به صورت کامل و جامع در حجم 50 صفحه در فرمت word
بخشی از متن:
بخش اول: سلامت عمومی
سلامت عمومی و تعاريف آن
مشکل است بتوان يک تعريف دقيق و همه جانبه از سلامت عمومی ارائه داد يکي از دلايل آن دامنه وسيع نگرشها و ديدگاههاي افراد در سلامت است (کورتيس، 2000؛ ترجمه سهرابي، 1382).
معناي لغوي ريشة سلامتي، كامل بودن است. اين واژه در زبانهاي انگلوساكسون از ريشهاي گرفته ميشود كه واژههاي كامل ، بيعيب و مقدس هم از آن گرفته شدهاند(حسيني، 1370). سلامت سازه پيچيدهاي¬است و منظور از آن تجربه و کنشوري بهينه روانشناختي ميباشد؛ اگر چه سؤال (حال شما چطور است» بسيار ساده به نظر ميرسد، نظريهپردازان معتقدند که موضوع سلامت بسيار پيچيده و بحثبرانگيز است. از شروع تلاشهاي عقلاني آدميان تاکنون بحثهاي قابل ملاحظهاي در مورد تجربه بهينه و اينکه «زندگي خوب » چگونه بناء ميشود، صورت گرفته است؛ چگونگي تعريف ما از سلامت بر اعمال حکومتي، آموزشي، درمانگر، پدر و مادري کردن و همه تلاشهايي که با هدف تغيير آدمي براي بهتر شدن صورت ميگيرد، تأثير ميگذارد (رايان و دسي ، 2001).
کورسيني (2002) بهزيستي را حالت نفي از خوب بودن که شامل شادماني، عزت نفس و رضايت از زندگي است تعريف کرده است. او معتقد است سلامت عمومی حالتي از ذهن است که به وسيله بهزيستي هيجاني، رهايي نسبي از اضطراب و نشانههاي ناتوانکننده و ظرفيتي براي ساختن روابط سازنده و انطباق با درخواستهاي معمولي و استرسهاي زندگي مشخص ميشود (به نقل از توفيقي، 1386).
در فرهنگ پزشکي کمپل (به نقل از پور افکاري، 1380) سلامت عمومی چنين تعريف شده است: احساس رضايت و بهبود رواني و تطابق کافي اجتماعي با موازين مورد قبول هر جامعه. همچنين در فرهنگ روانشناسي ريبر (1995) شامل 2 صورت است:
الف: سلامتي رواني. زماني به کار ميرود که شخص داراي سطح بالايي از عملکرد سازگاري و تطابق عاطفي- رفتاري باشد به طوري که اين واژه مقابل واژه بيماري در حالت پزشکي منطقي و باليني به کار ميرود؛
ب: سلامت عمومی. هنر پرورش و نگهداري از سلامت عمومی (علوي، 1382).
کاپلان سلامت عمومی را حالتي از بهزيستي احساس کنار آمدن با جامعه و رضايتبخش بودن موقعيتهاي شخصي و ويژگيهاي اجتماعي ميداند (بازرگاني، 1382). سازمان بهداشت جهاني(1948) سلامت عمومی را چنين تعريف کرده است: حالت سلامت کامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط عدم حضور بيماري يا ضعف و سستي (ديماتئو و مارتين 1998؛ به نقل از مير حکاک، 1382). دانشمندان در تبيين سلامت سه الگوي عمده پزشکي، محيطي و کلي نگر را برگزيدهاند(ادلين و همکاران، 1999، به نقل از دانشنيا، 1386):
1) الگوي پزشکي : عقيده کلي الگوي پزشکي اينست که سلامت يعني فقدان يک يا چند مورد از موارد مرگ، بيماري، ناراحتي، ناتواني، نارضايتي که در انگليس به آنها ‘5D’ گفته ميشود. بنابراين اگر فرد بيمار در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر ميبرد. پيروان الگوي پزشکي عمدتاً بر تبيين زيست شناختي يک بيماري متکي بوده و تمايل دارند بيماري را بر حسب بدکاري اندامها، سلولها و ساير سيستمهاي زيست شناختي مانند بيماري کبد، قلب يا کمخوني و … تبيين کنند.
2) الگوي محيطي : اين الگو از تحليل نوين اکوسيستم و خطرات محيطي به سلامت انسان پديد آمده است. در اين الگو سلامت بر حسب کيفيت سازش يافتگي فرد با محيط به هنگام تغيير شرايط تعريف شده است. اين الگو تأثيرات وضعيت اقتصادي، اجتماعي، آموزشي و عوامل محيطي چندگانه بر سلامت شخص را دربرميگيرد. براساس اين رويکرد بيماري و عدم سلامت يعني ناموزوني انسان با تعاملات محيطي.
بخشی دیگر از متن:
قسمت دوم : خانواده و محیط خانواده
خانواده و اهمیت آن در نظریه های روان شناختی
خانواده اساسی ترین نهاد اجتماعی به شما می رود. نظریه پردازان در زمینه این نهاد بنیادی چارچوب های نظری گوناگونی ارائه نموده اند. از جمله این چارچوب های نظری تئوری سیستمی ، تئوری تبادلی ، تئوری تعارض ، تئوری ساختاری-کارکردگرایی و تئوری نمادین هستند. پایه ها و اصول هر یک از این چارچوب های نظری با یکدیگر متفاوت می باشند.
در دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا می باشند(اولسون، 1999) که در راستای دستیابی به هدفهای مشخص در کنش و واکنش درون سیستمی و برون سیستمی هستند.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان,مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده ,تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خانواده و آسیب های آن برای فرزندان به صورت کامل و جامع در حجم 47 صفحه در فرمت word
بخشی از متن:
خانواده
مطالعات انجام يافته توسط متخصصان علوم اجتماعي و دستورات و راهنماييهايي كه پيامبران الهي براي هدايت و رشد و كمال و تربيت انسانها از منبع وحي ابلاغ كردهاند، بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصليترين كانون پرورش و تربيت تأكيد شده است.
خانواده نهاد اجتماعي همگاني و با دوامي است كه از دير باز و از دوران ما قبل تاريخ وجود داشته است. استحكامي كه خانواده در روابط اجتماعي افراد ايجاد ميكند و روابطي كه بر آورنده مهمترين نيازها و خواستهاي حياتي آدمي است، باعث شده كه به رغم مخاطرات بسيار بعنوان نهادي كه حيات اجتماعات انساني بدان وابسته است، باقي و پايدار بماند.
در همه تعريفها، بدون استثناء، خانواده واحدي از اجتماع قلمداد شده است، يعني جامعه از مجموعه خانوادهها تشكيل ميشود، بقاء خانواده و موفقيت و شكست جامعه وابسته به خانواده است. اگر خانواده محيطي سالم براي پرورش روح و جسم افراد باشد، در سلامت جامعه مؤثر است.
«خانواده» زنجيره ارتباطي اجتماعي و تضمينكننده آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستين وابستگيهاي عاطفي نزديك و صميمي خود را در خانواده بر قرار ميسازند و دروني كردن ارزشها و هنجارهاي فرهنگي را در آن آغاز ميكنند
(يان رابرستون، 1372 : ص11).
كاركرد عاطفي ‘خانواده’ از نياز انسان به محبت و وابستگيهاي عاطفي ناشي ميشود. بدون وجود محبت و احساس پيوستگي، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفي و رواني مواجه گردد. كودك، درس محبت، رحم و شفقت، نيكوكاري، وفاداري، صفا، خلوص. راستي، شجاعت. فروتني و ساير سجاياي انساني را در نخستين سالها در زندگي خود در دامن پر مهر و محبت پدر و مادر ميآموزد. نياز به محبت از مباحث اصلي در روانشناسي تربيتي روانكاري است. كارن هورناي محور اساسي مطالعات خود را نيازهاي اساسي قرار داده و بر محبت و برخورداري از آن در سالهاي اوليه زندگي تأكيد ميورزد.
آدلر ميگويد: كودك از نخستين لحظه تولد ميخواهد خود را به مادرش بچسباند و مادر تا مدت درازي ميگويد عمدهترين نقش را در زندگي كودك بازي ميكند و نقش مؤثري در ابراز مهر و محبت دارد (كي نيا، 1373 : ص70). كمبود محبت غالباً از عوامل مؤثري است كه نوجوانان و جوانان را به سوي «انحراف» اجتماعي سوق ميدهد. دختر نوجواني كه كمبود محبت دارد به هر كسي كه سر راه او قرار ميگيرد و به او اظهار محبت ميكند علاقهمند ميشود و چه بسا در اين مسير تباه ميشود.
تعريف خانواده
خانواده در لغت به معني خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعريف قانون مدني ايران، خانواده عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستي آنها، كه با هم زندگي ميكنند و تحت رياست شوهر و پدر هستند (آقابيگلويي و همكاران 1380 : 13). برگسي و لاك در اثرشان خانواده به سال 1953 مينويسند: «خانواده گروهي است متشكل از افرادي كه از طريق پيوند زناشويي، همخوني و يا پذيرش (به عنوان فرزند) با يكديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركي پديد آورده و در واحد خاصي زندگي ميكنند» (ساروخاني باقر، 1370 ص135).
مك آريو مينويسد: «خانواده گروهي است داراي روابط جنسي چنان پايا و مشخص كه به توليد مثل و تربيت فرزندان منجر ميگردد» (همان منبع 1381 : 135).
خانواده از ديدگاه كاركردگرايان : واحدي است كه تنظيم رفتار جنسي، جايگزين كردن اعضاء، جامعهپذيري مراقبت و نگهداري از كودكان، حمايت عاطفي و تعيين جايگاه اجتماعي را به عهده دارد. خانواده در مفهوم اختصاصي آن يك گروه اجتماعي است كه در آن به روابط جنسي زن و مرد مشروعيت داده ميشود. توليد مثل به شيوه مشروع امكانپذير ميگردد. در مقال جامعه، از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است. گونههاي خاص مستحكمي از احساسات و عواطف ايجاد و تقويت و بالاخره اينكه يك واحد اقتصادي و حداقل مصرفي است (محسني، منوچهر 1379 : 200).
اداره سرشماري ايالات متحده خانواده را به صورت: «گروهي متشكل از دو يا چند نفر كه از طريق تولد، ازدواج يا فرزند خواندگي با يكديگر مرتبط شده و در يك منزل با هم زندگي ميكنند» تعريف كرده است (ساموئل كلادينك 1382 : 24).
سالوادور مينوچين (1974) كه پيشگام خانواده درماني ساختي است خانواده را مكمل جامعه ميداند و ابراز ميكند كه خانواده سيستمي است كه عملكرد آن از طريق الگوهاي مراودهاي صورت ميگيرد، او عقيده دارد كه ارگانيسم خانواده بيش از پوياييهاي زيستي- رواني يكايك اعضايش است. در ديدگاه سيستمي، خانواده موجودي است كه اعضاء و اجزاء آن با هم تغيير ميكنند و به هنگام انحراف، براي حفظ تعادل خود فعال ميشوند. طبق اين تعريف اولاً رفتار اعضاء خانواده تابعي از رفتار ساير اعضاء خانواده است و در ثاني خانواده هم مانند هر سيستمي متمايل به حفظ تعادل است، در اين تعريف بر تعامل متقابل اعضاء تأكيد شده است (بهاري 1381 : 10) و سرانجام در اصل دهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران عنوان شده است كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است و همه قوانين و مقررات و برنامهريزيهاي مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاسداري از قداست ان و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوق و اخلاق اسلامي باشد.