البلاغه

فایل تحقیق اخلاق در نهج البلاغه – به روز شده

فایل تحقیق اخلاق در نهج البلاغه – به روز شده

اخلاق در نهج البلاغه
آيت الله مشكينى‏ سپاس خداى عظيم را كه به ما وجود، عنايت كرد و نعمت عقل و خرد، مرحمت فرمود. سپاس او را كه به ما نعمت ايمان داد. و درود ما به روان انبياء بزرگ الهى، رابطين بين الله و مخلوق. و درود به روان پاك شهداى تاريخ، از اولين شهيد تا شهداى امروز و اين ساعت. درود به رهبر كبير انقلاب و درود بر ملت شريف ايران. سخن گفتن در اطراف كتابى مانند نهج البلاغه انسانى عظيم، همانند امير المؤمنين على (ع)، خاصه براى فردى مثل بنده، كار مشكلى است. لكن براى اين كه فتخار حضور در جلسه منتسب به آن مولا را داشته باشم، حاضر شدم. موضوع صحبت ما «اخلاق در نهج البلاغه» است. اين جمله بدين معناست كه بگوييم اين كتاب شريف يا صاحب اين كتاب راجع به «اخلاق» و «علم اخلاق» چه نظرى دارد، و آيا در اين كتاب، راجع به «اخلاق» صحبتى شده است يا نه، و اين كتاب توجه به علم «اخلاق» دارد يا نه و اگر اين كتاب ناظر به «اخلاق» است، در چه حدودى راجع به اين علم يا اين موضوع سخن گفته است. تشخيص اين معنا كه اين كتاب، در باره «اخلاق» چه گفته، ابتداء توقف دارد به اين كه معناى اخلاق را به نحو اجمال تصور كنيم، و از اين تصور، تصديق اين معنا كه اين كتاب در باره «اخلاق» چه نظر دارد، روشن مى‏شود. اخلاق، جمع «خلق» است. روان انسان، حالات و ملكاتى دارد و اخلاق‏عبارت از «ملكات روان» است. تشخيص اخلاق، توقف دارد به اين كه سه موضوع را انسان تصور كند: «روان»، «اخلاق» و «غرض». «روان» انسان، عبارت است از روح انسانى. ابتدا بايد به نحو اجمال، سخنى از روان گفته شود و سپس از مفهوم اخلاق كه عارض بر «روان» است و آن گاه در اين كه اين عوارض بر اين موضوع چه نتايجى دارد. اين سه جمله را اگر بتوانم عرضه بدارم، توجه كتاب نهج البلاغه به اخلاق، روشن خواهد شد. انسان، داراى روانى است. من و شما داراى جوهره‏اى هستيم غير از جسم، به نام «روان» كه در كتاب الهى و در اخبارى كه به دست ما رسيده، در باب آن، سخن گفته شده است. گاهى از اين جوهره، تعبير به «روح» شده، تعبير به «نفس» شده، تعبير به «قلب» شده، تعبير به «صدر» شده و تعبير به «عقل» شده است. يعنى «روان» شما و روح شما پنج تا اسم دارد. اين «روان» شما را گاهى «روح» مى‏گويند، به اين تناسب كه بدن شما را او زنده نگه داشته و او سبب حيات بدن شماست. پس او «روح» است: «لانّ الرّوح ما به الحياة الشّيى». روان شما يك نام ديگرش «نفس» است. شما همان «روان» ايد. حقيقت شما عبارت از «روان» شماست. شما آن «روان» تان هستيد و آن «روان» شماييد. نفس عبارت از حقيقت شي‏ء است. حقيقت شما همان «روان» شما است. و وقتى كه آن حقيقت پيدا شد، شما پيدا شده‏ايد و تا آن حقيقت باقى است، شما باقى خواهيد بود. فلذا روان شما گر چه ازلى نيست ولى ابدى هست، ازلى نيست، يعنى از اوّل آن وقتى

تحقیق, اخلاق, در, نهج, البلاغه

 

دانلود مستقیم فایل

فایل تحقیق انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه – به روز شده

فایل تحقیق انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه – به روز شده

انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية مولانا اميرالمؤمنين علي عليه السلام

«قيمه کل امري ما يحسنه»
«وانا لامرأ الکلام وفينا نشبت عروقه وعلينا تهدلت غصونه »

معجزات سفراي الهي بر دو قسم است: قولي وفعلي. معجزات فعلي تصرف درکائنات به قوت ولايت تکويني باذن الله تعالي است. از آن جمله است واقعه شجره قاصعه در نهج البلاغه که درخت به امر رسول الله از جاي خود کنده شد و مانند مرغي بال زنان به سوي پيغمبر اکرم شتافت.

قلع درب قلعه خيبر به دست يد الله امير(عليه السلام) که خود فرمود: «و الله ما قلعت باب خيبروقدفت به اربعين ذراعاً لم تحس به اعضائي بقوة جسديه ولا حرکه غذائيه ولکن ايدت بقوه ملکوتيه ونفس بنورها مضيئه» در عداد معجزه فعلي است.

معجزات قولي، علوم ومعارف است که به تعبير امير(عليه السلام) در خطبه اشباح نهج البلاغه از ملائکه اهل امانت وحي از حظائز قدس ملکوت بر مرسلين نازل شده

تحقیق, انسان, کامل, از, ديدگاه, نهج, البلاغه,

 

دانلود مستقیم فایل

فایل تحقیق بيت المال در نهج البلاغه – به روز شده

فایل تحقیق بيت المال در نهج البلاغه – به روز شده

بيت المال در نهج البلاغه
اين نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بيت المال» در نهج البلاغه دارد. قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(ع) در نهج البلاغه است، نه تمامى سخنان آن حضرت.
هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج البلاغه، براى چند عنوان مربوط به بحث، مفيد است ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تكرار، جز در يك يا دو مورد، خوددارى شده است.
اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشتركات عمومى و مباحات اوّليه و مجهول المالك و درآمدهاى عمومى، تقسيم مى شود، ولى مقصود از بيت المال، در اين نوشته، اموالى است كه اختيار هزينه كردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگى و خراج و جزيه و زكات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و …
الف) جايگاه ثروت در اسلام
بى گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حيات مادّى و معنوى انسانها، نقش اساسى دارد. تا آنجا كه در برخى روايات، از «تنگدستى» به «روسياهى در دنيا و آخرت»[1] و «مرگ سرخ»[2] و «مرگ بزرگ»[3] تعبير شده است.
در بعضى از روايات، فقر، موجب نقصان در دين و كاهش عقل و تحريك خشم معرفى شده است.[4] از اين رو، در دين مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معيشتى بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه اى پراكنده و جدا از هم مطرح شده، ولكن بررسى و تحقيقى همه جانبه، نشانه اين است كه مكتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ويژه اى است كه از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو كرده و از ويژگيهاى بى شمارى برخوردار است.
ب) جايگاه بيت المال
آنچه قابل توجّه و دقّت است، اين است كه بيت المال، در نظام اقتصادى اسلام، بيشترين مباحث را به خود اختصاص داده و از جايگاهى ويژه برخوردار است. هدف از بيت المال، تأمين اهدافى بلند در حركت تكاملى انسان به سوى سعادت و معنويّت و قرب الهى است. برخى از آن هدفها چنين است:
1ـ هدايت مردم به سمت اخلاق كريمه و ارزشهاى معنوى.
2ـ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى در جامعه.
3ـ رشد استعدادها و شكوفايى ابتكار و خلاقيّت انسانها.
4ـ ريشه كن كردن فقر از جامعه.
5ـ رسيدگى به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و … .
ج) ماهيّت بيت المال
امام على عليه السلام خطاب به عبدالله بن زمعه[5] (از پيروان و ياران آن حضرت) آن هنگام كه از او، درخواست كمك مى كند، ماهيّت بيت المال را براى او روشن مى كند. او، بيت المال را نه مال شخصى امام مى داند و نه مالِ فردى از مسلمانان، بلكه بيت المال، از آنِ مسلمانان است كه در اختيار امامِ مسلمانان گذاشته مى شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مى گويد:
إنَّ هذا المال ليس لي و لا لك! و انَّما هو في ءٌ لِلمسلمين و جَلْبُ أسيافهم. فإنْ شَرَكْتَهم في حربهم كانَ لكَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناةُ أيديهم لا تكون لغير أفْواهِهمْ[6]؛
اين اموال، نه مال من و نه از آنِ توست، بلكه غنيمتى گِردآمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاى خود به دست آورده اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مى بودى، سهمى چونان سهم آنان مى داشتى و گرنه، دسترنج آنان، خوراك ديگران نخواهد بود.
د) آثار بيت المال
على عليه السلام به بخشى از آثار و نقش بيت المال در زندگى مسلمانان، اشاره كرده است. اين آثار، چنين است:
1ـ اصلاح امور
و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما يُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ في صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ كُلُّهم عِيالٌ على الخراج و أهله[7]؛
خراج (بيت المال) را به گونه اى كه وضع ماليّات دهندگان را سامان دهد، وارسى كن! زيرا، بهبودى وضع ماليّات و ماليّات دهندگان، سبب بهبودى امور ديگر اقشار جامعه است و تا امور ماليّات دهندگا

تحقیق, بيت, المال, در, نهج, البلاغه

 

دانلود مستقیم فایل

فایل تحقیق پیامبر در نهج البلاغه – به روز شده

فایل تحقیق پیامبر در نهج البلاغه – به روز شده

سيماي پيامبر در نهج البلاغه
شناخت آن حضرت و الگوپذيرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنيوى و آخرتى دارد، بلكه پاداش بى‏كران الهى را نيز در پى دارد. آنچه پيش رو داريد نگاهى است به شخصيّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.شرف و جلال پيمبران بُوَد از جلال محمدى‏سبب وجود جهانيان همه از كمال محمدى ‏نرسد خرد بكمال او، نه بشر بكنه جلال اوشعف و صفاى بهشتيان همه از جلال محمدى‏ بلغ العلى بكماله كشف الدجى بجماله‏ حسنت جميع خصاله صلّوا عليه و آله‏محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در هفدهم ربيع سال عام الفيل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى كه پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.اين حادثه، بزرگترين حادثه تاريخ بشرى بحساب مى‏آيد، دليل آن حوادثى است كه بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بت‏هاى عالم سرنگون شده، و طاق كسرى به لرزه افتاده و چهارده كنگره آن ريزش نمود، درياچه ساوه كه سالها مورد پرستش قرار مى‏گرفت به زمين فرو رفته و خشكيد، ووادى «سماوه» كه سالها حالت خشك سالى داشت آب در آن جارى گشت، و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گراييد، و تخت تمامى پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش كاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نورى از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابيد(و به رمز فراگيرى دين آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود.(1)
اين همه نشان از عظمت شخصيتى دارد كه در چنين روزى به دنيا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بيش از پيش با شخصيّت او آشنا شده و خصلت‏هاى او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پيش رو داريد نگاهى است به شخصيّت والاى نبوى در كلام بلند علوى در نهج البلاغه.
ضرورت شناخت آن حضرت‏
هر جامعه نياز به الگو دارد كه شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن كريم برترين الگوى جامعه اسلامى را پيامبر اكرم(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) مى‏داند آنجا كه مى‏فرمايد: «ولكم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ…(2)؛مسلماً براى شما در زندگى رسول‏خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.»

لذا لازم است در هر زمان با توجّه به نيازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصيتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گيرد و به جامعه عرضه شود، و على (عليه السلام) نيز بر اين امر تأكيد دارد آنجا كه مى‏فرمايد: «وَ لَقَد كانَ فى رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كافٍ لَكَ فى الاُسوَةِ، وَ دَليلٌ لَكَ عَلى ذَمِّ الدُّنيا و عَيبها وَ كَثرَةِ مَخازيها وَ مَساويها اِذ قُبِضَت عَنه اَطرافُها وَ وُطِئَت لِغَيرِهِ اَكنافُها وَ فطِمَ عَن رَضاعِها…»(3) براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) را اطاعت نمايى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عيب‏هاى دنيا و رسوايى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اينكه دنيا از هر سو بر پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) باز داشته و براى غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد، و از زيورهاى آن فاصله گرفت. در ادامه همين خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى‏فرمايد: «فَتأسَّ بِنَبِيّك الاَطيبِ الاَطهر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) فَاِنّ فِيه اُسوَةٌ لِمَن تَأسّى وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّى وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللّه اَلمتأسّى بِنَبِيّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه(4)؛ پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه در (راه و رسم) او الگويى است براى الگو طلبان و مايه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، محبوب‏ترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند و گام بر جايگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نيز اصالت و جامعيّت اوصاف آن حضرت است، در اين‏باره اميرمؤمنان (عليه السلام) مى‏فرمايد: «…تا اينكه كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) رسيد، نهاد اصلى وجود او را از بهترين معادن استخراج كرد، نهال وجود او را در اصيل‏ترين و عزيزترين سرزمين‏ها (و خانواده‏ها) كاشت و آبيارى نمود. او را از همان درختى كه ديگر پيامبران و منتخبان خود را از آن آفريد بوجود آورد… در حرم امن الهى روييد، و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان كشيده كه دست كسى به ميوه آن نمى‏رسيد.پس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) پيشواى پرهيزكاران و وسيله بينايى هدايت خواهان است چراغى با نور درخشان و ستاره‏اى فروزان، و شعله‏اى با برق‏هاى خيره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحيح و پايدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل و حكم او عادلانه است…»(5) و

تحقیق, پیامبر, در, نهج, البلاغه

 

دانلود مستقیم فایل

فایل متن کامل نهج البلاغه – به روز شده

فایل متن کامل نهج البلاغه – به روز شده

خطبه 1
در اين خطبه ، سخن از آغاز آفرينش آسمان و زمين و آفرينش آدم ( ع ) است .
حمد باد خداوندى را كه سخنوران در ثنايش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهايش عاجز آيند و كوشندگان هر چه كوشند ، حق نعمتش را آنسان كه شايسته اوست ، ادا كردن نتوانند . خداوندى ، كه انديشه‏هاى دور پرواز او را درك نكنند و زيركان تيزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند . خداوندى كه فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهايتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان يافت ، كه در زمان نگنجد و مدت نپذيرد . آفريدگان را به قدرت خويش بيافريد و بادهاى باران زاى را بپراكند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره‏هاى كوهساران ، زمينش را از لرزش بازداشت .
اساس دين ، شناخت خداوند است و كمال شناخت او ، تصديق به وجود اوست و كمال تصديق به وجود او ، يكتا و يگانه دانستن اوست و كمال اعتقاد به يكتايى و يگانگى او ، پرستش اوست . دور از هر شايبه و آميزه‏اى و ، پرستش او زمانى از هر شايبه و آميزه‏اى پاك باشد كه از ذات او ، نفى هر صفت شود زيرا هر صفتى گواه بر اين است كه غير از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر اين است كه غير از صفت خود است .
[ 31 ]
هركس خداوند سبحان را به صفتى زايد بر ذات وصف كند ، او را به چيزى مقرون ساخته و هر كه او را به چيزى مقرون دارد ، دو چيزش پنداشته و هر كه دو چيزش پندارد ، چنان است كه به اجزايش تقسيم كرده و هر كه به اجزايش تقسيم كند ،
او را ندانسته و نشناخته است . و آنكه به سوى او اشارت كند محدودش پنداشته و هر كه محدودش پندارد ، او را بر شمرده است و هر كه گويد كه خدا در چيست ، خدا را درون چيزى قرار داده و هر كه گويد كه خدا بر روى چيزى جاى دارد ، ديگر جايها را از وجود او تهى كرده است .
خداوند همواره بوده است و از عيب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان كه از عدم به وجود آمده باشد ، با هر چيزى هست ، ولى نه به گونه‏اى كه همنشين و نزديك او باشد ، غير از هر چيزى است ، ولى نه بدان سان كه از او دور باشد . كننده كارهاست ولى نه با حركات و ابزارها . به آفريدگان خود بينا بود ، حتى آن زمان ، كه هنوز جامه هستى بر تن نداشتند . تنها و يكتاست زيرا هرگز او را يار و همدمى نبوده كه فقدانش موجب تشويش گردد . موجودات را چنانكه بايد بيافريد و آفرينش را چنانكه بايد آغاز نهاد . بى‏آنكه نيازش به انديشه‏اى باشد يا به تجربه‏اى كه از آن سود برده باشد يا به حركتى كه در او پديد آمده باشد و نه دل مشغولى كه موجب تشويش شود . آفرينش هر چيزى را در زمان معينش به انجام رسانيد و ميان طبايع گوناگون ،
سازش پديد آورد و هر چيزى را غريزه و سرشتى خاص عطا كرد . و هر غريزه و سرشتى را خاص كسى قرار داد ، پيش از آنكه بر او جامه آفرينش پوشد ، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پيچ و خم هر كارى را مى‏دانست .
آنگاه ، خداوند سبحان فضاهاى شكافته را پديد آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازين را بيافريد و در آن آبى متلاطم و متراكم با موجهاى دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت‏وزنده توفان‏زاى نهاد . و فرمان داد ، كه بار خويش بر پشت استوار دارد و نگذارد كه فرو ريزد ، و در همان جاى كه مقرر داشته بماند . هوا در زير آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جريان يافت . [ و تا آن آب در تموج آيد ] ، باد ديگرى بيافريد و اين باد ، سترون بود كه تنها كارش ، جنبانيدن آب بود . آن باد همواره در وزيدن بود وزيدنى تند ، از جايگاهى دور و ناشناخته . و فرمانش داد كه بر آن آب موّاج ،
[ 33 ]
وزيدن گيرد و امواج آن دريا برانگيزد و آنسان كه مشك را مى‏جنبانند ، آب را به جنبش واداشت . باد به گونه‏اى بر آن مى‏وزيد ، كه در جايى تهى از هر مانع بوزد . باد آب را پيوسته زير و رو كرد و همه اجزاى آن در حركت آورد تا كف بر سر برآورد ،
آنسان كه از شير ، كره حاصل شود . آنگاه خداى تعالى آن كفها به فضاى گشاده ، فرا برد و از آن هفت آسمان را بيافريد . در زير آسمانها موجى پديد آورد تا آنها را از فرو ريختن باز دارد . و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بى‏هيچ ستونى كه بر پايشان نگه دارد يا ميخى كه اجزايشان به هم پيوسته گرداند . سپس به ستارگان بياراست و اختران تابناك پديد آورد و چراغهاى تابناك مهر و ماه را بر افروخت ، هر يك در فلكى دور زننده و سپهرى گردنده چونان لوحى متحرك .
سپس ، ميان آسمانهاى بلند را بگشاد و آنها را از گونه‏گون فرشتگان پر نمود .
برخى از آن فرشتگان ، پيوسته در سجودند ، بى‏آنكه ركوعى كرده باشند ، برخى همواره در ركوعند و هرگز قد نمى‏افرازند . صف در صف ، در جاى خود قرار گرفته‏اند و هيچ يك را ياراى آن نيست كه از جاى خود به ديگر جاى رود . خدا را مى‏ستايند و از ستودن ملول نمى‏گردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهايشان سستى نگيرد و غفلت فراموشى بر آنان چيره نگردد .
گروهى از فرشتگان امينان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مى‏رسانند و آنچه مقدر كرده و مقرر داشته ، به زمين مى‏آورند و باز مى‏گردند . گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اويند . شمارى از ايشان پايهايشان بر روى زمين فرودين است و گردنهايشان به آسمان فرازين كشيده شده و اعضاى پيكرشان از اقطار زمين بيرون رفته و دوشهايشان آنچنان نيرومند است كه توان آن دارند كه پايه‏هاى عرش را بر دوش كشند . از هيبت عظمت خداوندى ياراى آن ندارند كه چشم فرا كنند ، بلكه ، همواره ، سر فروهشته دارند و بالها گرد كرده و خود را در آنها پيچيده‏اند . ميان ايشان و ديگران ، حجابهاى عزّت و عظمت فرو افتاده و پرده‏هاى قدرت كشيده شده است . هرگز پروردگارشان را در عالم خيال و توهم تصوير نمى‏كنند و به صفات مخلوقات متصفش نمى‏سازند و در مكانها محدودش نمى‏دانند و براى او همتايى نمى‏شناسند و به او اشارت نمى‏نمايند .
[ 35 ]
هم از اين خطبه [ در صفت آفرينش آدم ( عليه السلام ) ] آنگاه خداى سبحان ، از زمين درشتناك و از زمين هموار و نرم و از آنجا كه زمين شيرين بود و از آنجا كه شوره‏زار بود ، خاكى بر گرفت و به آب بشست تا يكدست و خالص گرديد . پس نمناكش ساخت تا چسبنده شد و از آن پيكرى ساخت داراى اندامها و اعضا و مفاصل . و خشكش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالينه . و تا مدتى معين و زمانى مشخص سختش گردانيد . آنگاه از روح خود در آن بدميد . آن پيكر گلين كه جان يافته بود ، از جاى برخاست كه انسانى شده بود با ذهنى كه در كارها به جولانش درآورد و با انديشه‏اى كه به آن در كارها تصرف كند و عضوهايى كه چون ابزارهايى به كارشان گيرد و نيروى شناختى كه ميان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بويها و رنگها و چيزها را دريابد . معجونى سرشته از رنگهاى گونه‏گون .
برخى همانند يكديگر و برخى مخالف و ضد يكديگر . چون گرمى و سردى ، ترى و خشكى [ و اندوه و شادمانى ] . خداى سبحان از فرشتگان امانتى را كه به آنها سپرده بود ، طلب داشت و عهد و وصيتى را كه با آنها نهاده بود ، خواستار شد كه به سجود در برابر او اعتراف كنند و تا اكرامش كنند در برابرش خاشع گردند .
پس ، خداى سبحان گفت كه در برابر آدم سجده كنيد . همه سجده كردند مگر ابليس كه از سجده كردن سر بر تافت . گرفتار تكبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چيره شده بود . بر خود بباليد كه خود از آتش آفريده شده بود و آدم را كه از مشتى گل سفالين آفريده شده بود ، خوار و حقير شمرد . خداوند ابليس را مهلت ارزانى داشت تا به خشم خود كيفرش دهد و تا آزمايش و بلاى او به غايت رساند و آن وعده كه به او داده بود ، به سر برد . پس او را گفت كه تو تا روز رستاخيز از مهلت داده شدگانى .
آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد ، سرايى كه زندگى در آن خوش و آرام بود و جايگاهى همه ايمنى . و از ابليس و دشمنى‏اش برحذر داشت . ولى دشمن كه آدم را در آن سراى خوش و امن ، همنشين نيكان ديد ، بر او رشك برد . آدم يقين خويش بداد و شك بستد و اراده استوارش به سستى گراييد و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشيمانى و حسرت بدل شد . ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و كلمه رحمت خويش به
[ 37 ]
او بياموخت و وعده داد كه بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند . ليكن نخست او را به اين جهان بلا و محنت و جايگاه زادن و پروردن فرو فرستاد .
خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد و از آنان پيمان گرفت كه هر چه را كه به آنها وحى مى‏شود ، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند ، به هنگامى كه بيشتر مردم ، پيمانى را كه با خدا بسته بودند ، شكسته بودند و حق پرستش او ادا نكرده بودند و براى او در عبادت شريكانى قرار داده بودند و شيطانها از شناخت خداوند ، منحرفشان كرده بودند و پيوندشان را از پرستش خداوندى بريده بودند . پس پيامبران را به ميانشان بفرستاد . پيامبران از پى يكديگر بيامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را كه از ياد برده‏اند ، فرا ياد آورند و از آنان حجّت گيرند كه رسالت حق به آنان رسيده است و خردهاشان را كه در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگيزند . و نشانه‏هاى قدرتش را كه بر سقف بلند آسمان آشكار است به آنها بنمايانند و هم آنچه را كه بر روى زمين است و آنچه را كه سبب حياتشان يا موجب مرگشان مى‏شود به آنان بشناسانند و از سختيها و مرارتهايى كه پيرشان مى‏كند يا حوادثى كه بر سرشان مى‏تازد ، آگاهشان سازند . خداوند بندگان خود را از رسالت پيامبران ، بى‏نصيب نساخت بلكه همواره بر آنان ، كتاب فرو فرستاد و برهان و دليل راستى و درستى آيين خويش را بر ايشان آشكار ساخت و راه راست و روشن را خود در پيش پايشان بگشود . پيامبران را اندك بودن ياران ، در كار سست نكرد و فراوانى تكذيب كنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى كه پيشين بودند ، نام پيامبرانى را كه زان سپس خواهند آمد ، گفته بود و برخى را كه پسين بودند ، به پيامبران پيشين شناسانده بود .
قرنها بدين منوال گذشت و روزگاران سپرى شد . پدران به ديار نيستى رفتند و فرزندان جاى ايشان بگرفتند و خداوند سبحان ، محمد رسول اللّه ( صلى اللّه عليه و آله ) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پايان برد . در حالى كه از پيامبران برايش پيمان گرفته شده بود . نشانه‏هاى پيامبرى‏اش آشكار شد و روز ولادتش با كرامتى عظيم همراه بود . در اين هنگام مردم روى زمين به كيش و آيين پراكنده بودند
[ 39 ]
و هر كس را باور و عقيدت و آيين و رسمى ديگر بود : پاره‏اى خدا را به آفريدگانش تشبيه مى‏كردند . پاره‏اى او را به نامهايى منحرف مى‏خواندند و جماعتى مى‏گفتند كه اين جهان هستى ، آفريده ديگرى است . خداوند به رسالت محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) آنان را از گمراهى برهانيد و ننگ جهالت از آنان بزدود .
خداوند سبحان ، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) عطا كرد و براى او آن را پسنديد كه در نزد خود داشت . پس عزيزش داشت و از اين جهان فرودين كه قرين بلا و محنت است ، روى گردانش نمود و كريمانه جانش بگرفت . درود خدا بر او و خاندانش باد .
محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) نيز در ميان امّت خود چيزهايى به وديعت نهاد كه ديگر پيامبران در ميان امّت خود به وديعت نهاده بودند زيرا هيچ پيامبرى امّت خويش را بعد از خود سرگردان رها نكرده است ، بى‏آنكه راهى روشن پيش پايشان گشوده باشد يا نشانه‏اى صريح و آشكار براى هدايتشان قرار داده باشد . محمد ( صلى اللّه عليه و آله ) نيز كتابى را كه از سوى پروردگارتان بر او نازل شده بود ، در ميان شما نهاد ، كتابى كه احكام حلال و حرامش در آن بيان شده بود و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده بود . معلوم داشته كه چه كارهايى مباح است و چه كارهايى واجب يا حرام . خاص و عام چيست و در آن اندرزها و مثالهاست . مطلق و مقيد و محكم و متشابه آن را آشكار ساخته . هر مجملى را تفسير كرده و گره هر مشكلى را گشوده است . و نيز چيزهايى است كه براى دانستنش پيمان گرفته شده و چيزهايى است كه به نادانستنش رخصت داده شده . احكامى است كه در كتاب خدا به وجوب آن حكم شده و در سنت ، آن حكم نسخ گشته و احكامى است كه در سنت ، به وجوب آن تاكيد شده ولى در كتاب به تركش رخصت داده شده و نيز اعمالى است كه چون زمانش فرازآيد ، واجب و چون زمانش سپرى گردد ، وجوبش زايل شود . و در باب امورى كه ارتكاب آن گناه كبيره است و خدا به كيفر آن ، وعيد آتش دوزخ داده و امورى كه ارتكاب آن گناه صغيره است و مستوجب غفران و آمرزش اوست و امورى كه اندك آن هم پذيرفته آيد و هر كس مخير است كه بيش از آن هم به جاى آورد .
[ 41 ]
و از اين خطبه [ در ذكر حج ] خداوند ، حج خانه خود را بر شما واجب گردانيد و خانه خود را قبله‏گاه مردم ساخت . مردم با شوق تمام ، آنسان كه ستوران به آبشخور روى نهند و كبوتران به آشيانه پناه برند ، بدان درآيند . خداى سبحان حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر عظمت او فروتنى نشان دهند و به عزت و جبروت او اعتراف كنند . و از ميان بندگان خود كسانى را برگزيد تا صلاى دعوت او شنيدند و اجابت كردند و سخن حق تصديق نمودند و در آنجا پاى نهادند كه پيامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند كه گرد عرشش طواف مى‏كنند و در اين سودا كه سرمايه‏شان عبادت اوست ، سود فراوان حاصل كردند و تا به ميعاد آمرزش او دست يابند بر يكديگر پيشى جستند . خداوند ، سبحانه و تعالى ، حج را نشانه و علامت اسلام قرار داد و كعبه را پناهگاه پناهندگان و حج را فريضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانيد و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت : « براى خدا حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن داشته باشند ، واجب است و هر كه راه كفر پيش گيرد بداند كه خدا از جهانيان بى‏نياز است » ( 1 ) .
1 ] و من خطبة له ع يذكر فيها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم و فيها ذكر الحج و تحتوي على حمد الله و خلق العالم و خلق الملائكة و اختيار الأنبياء و مبعث النبي و القرآن و الأحكام الشرعية
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ اَلْقَائِلُونَ وَ لاَ يُحْصِي نَعْمَاءَهُ اَلْعَادُّونَ وَ لاَ يُؤَدِّي حَقَّهُ اَلْمُجْتَهِدُونَ اَلَّذِي لاَ يُدْرِكُهُ بُعْدُ اَلْهِمَمِ وَ لاَ يَنَالُهُ غَوْصُ اَلْفِطَنِ اَلَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لاَ نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لاَ وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لاَ أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ اَلْخَلاَئِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ اَلرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ اَلتَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ اَلتَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ اَلْإِخْلاَصُ لَهُ وَ كَمَالُ اَلْإِخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ اَلصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ اَلْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ اَلصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلاَ مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ كَائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لاَ بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لاَ بِمَعْنَى اَلْحَرَكَاتِ وَ اَلْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لاَ مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لاَ سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لاَ يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم أَنْشَأَ اَلْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ اِبْتَدَأَهُ اِبْتِدَاءً بِلاَ رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لاَ تَجْرِبَةٍ اِسْتَفَادَهَا وَ لاَ حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لاَ هَمَامَةِ نَفْسٍ اِضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ اَلْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ اِبْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ اِنْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ اَلْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ اَلْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ اَلْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلاَطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ اَلرِّيحِ اَلْعَاصِفَةِ وَ اَلزَّعْزَعِ اَلْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ اَلْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ اَلْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اِعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ اَلْمَاءِ اَلزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ اَلْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ

متن, کامل, نهج, البلاغه

 

دانلود مستقیم فایل

فایل پاورپوینت عدالت از دیدگاه نهج البلاغه – به روز شده

فایل پاورپوینت عدالت از دیدگاه نهج البلاغه – به روز شده

نوع فایل.ppt: (قابل ويرايش و آماده پرينت)
تعداد اسلاید : 32 اسلاید

قسمتی از متن.ppt:

فهرست:

1.تعریف عدل
2.چگونگی واداشتن نفس به عدالت
3.ویژگی های عدالت
4.عوامل نیل به ستمگری
5.اقسام ظلم و ستم
6.نشانه های ستمکاران
7.عواقب ظلم و ستم
8.اثرات عدالت
9.اهمیت عدالت
10.توصیه هایی در رابطه با منع از ستمگری
11.برقراری حکومت عدل جهانی

1- تعریف عدل:
قصار 437 ص 553
از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود: عدالت هر چيزى را در جاى خود مى‏نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى‏سازد. عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصّى را شامل است، پس عدالت شريف‏تر و برتر است.

1- تعریف عدل:
473 قصار 31 ص
ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر، يقين، عدل و جهاد.
عدل نيز بر چهار پايه بر قرار است: فكرى ژرف انديش، دانشى عميق و به حقيقت رسيده، نيكو داورى كردن و استوار بودن در شكيبايى. پس كسى كه درست انديشيد به ژرفاى دانش رسيد و آن كس كه به حقيقت دانش رسيد، از چشمه زلال شريعت نوشيد، و كسى كه شكيبا شد در كارش زياده روى نكرده با نيكنامى در ميان مردم زندگى خواهد كرد.

1- تعریف عدل:
قصار 231 ص 509
در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مى‏دهد» فرمودند:
عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.

2- چگونگی واداشتن نفس به عدالت:
خطبه 87 صفحه 147
حضرت در معرّفى بهترين بنده خدا فرمودند:
… خود را به عدالت واداشته
و آغاز عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است،
حق را مى‏شناساند و به آن عمل مى‏كند.

3- ویژگی های عدالت:
الف- عدالت نیاز اساسی مردم

نامه 53 ص 441
بسيارى از نيازمندى‏هاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، كه شكايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.

پاورپوینت عدالت از دیدگاه نهج البلاغه,پاورپوینت, عدالت, از, دیدگاه, نهج, البلاغه,

 

دانلود مستقیم فایل

فایل پاورپوینت تفسیر موضوعی نهج البلاغه – به روز شده

فایل پاورپوینت تفسیر موضوعی نهج البلاغه – به روز شده

نوع فایل: power point

قابل ویرایش 31 اسلاید

قسمتی از اسلایدها:

الف) فلسفه وحی و پیام آوری
زیبا ترین و لطیف ترین جلوه بارش رحمت حق برای هدایت آدمیان، نشان داده راه رفتن به سوی بلندای هستی و گشودن درهای بهشت است. این کار جز به میمنت وحی و پیام آوری ممکن نیست. پیامبران آمده اند تا انسان را از حضیض خاک به بلندای افلاک ببرند و از جهنم حیوانیت به بهشت انسانیت برسانند. هیچ حادثه ای در عالم، عظیم تر و دلرباتر از جلوه گری رحمت بیکران خداوندی در لباس وحی و پیام آوری نیست، که بدون آن، راه به سوی حقیقت هستی و درهای بهشتی و رازهای معنوی بر بشر گشوده نمی شود. درهای خاص آسمانی جزء به برکت وحی و پیام آوری بر آدمیان خاکی گشوده نمی شود و این انتظار که بتوان بدان بارگاه به غیر از منبع وحی و پیام آوری راه یافت، انتظاری بیهوده است.

فهرست مطالب و اسلایدها:

پیامبری و پیشوایی

فلسفه وحی و پیام آوری

پیام آور خاتم

صورت و سیرت آخرین پیام آور الهی

پیشوایی

شناخت پیشوایان الهی

پاورپوینت ,تفسیر ,موضوعی ,نهج ,البلاغه,

 

دانلود مستقیم فایل

فایل پاورپوینت اعتبار نهج البلاغه – به روز شده

فایل پاورپوینت اعتبار نهج البلاغه – به روز شده

نوع فایل: power point

قابل ویرایش 31 اسلاید

قسمتی از اسلایدها:

نمونه مصادر نهج البلاغه:

1ـ ابن میثم بحرانی (679 ق)

و قد وجدتُها [خطبه الشقشقیه] فی موضعین تاریخها قبل مولد الرّضی بمدّه: أحدهما انّها مضمّنة کتاب الانصاف لابی جعفر بن قبّة تلمیذ ابی القاسم الکعبی، أحد شیوخ المعتزلة و کانت وفاتُه قبل مولد الرّضی، الثاني: أنّي وجدتُها بنسخة عليها خطّ الوزير ابي الحسن علي بن محمد بن الفرات و کان وزير المقتدر بالله و ذالک قبل مولد الرّضي بنيف و ستين سنة (شرح نهج البلاغه، ج1، ص252)

شخصیت اجتماعی

1ـ نقیب الطالبیین و نقیب النقباء

سید رضی در 21 سالگی به منصب ناقبت نائل گشت و در 44 سالگی به نقابت علویان در تمام قلمرو اسلامی منصوب گردید. گفته اند کسی به این مقام غیر از امام رضا (ع) نائل نگشته بود.

(علی دوانی، سید رضی، ص72)

2ـ سرپرستی حاجیان

3ـ نظارت بر دیوان مظالم

فهرست مطالب و اسلایدها:

روشهای اعتبار سنجی

سبک شناسی

مصدر شناسی

مؤلف شناسی

پاورپوینت, اعتبار ,نهج, البلاغه

 

دانلود مستقیم فایل

تحقیق اخلاق در نهج البلاغه – فایل جدید

تحقیق, اخلاق, در, نهج, البلاغه

اخلاق در نهج البلاغه
آيت الله مشكينى‏ سپاس خداى عظيم را كه به ما وجود، عنايت كرد و نعمت عقل و خرد، مرحمت فرمود. سپاس او را كه به ما نعمت ايمان داد. و درود ما به روان انبياء بزرگ الهى، رابطين بين الله و مخلوق. و درود به روان پاك شهداى تاريخ، از اولين شهيد تا شهداى امروز و اين ساعت. درود به رهبر كبير انقلاب و درود بر ملت شريف ايران. سخن گفتن در اطراف كتابى مانند نهج البلاغه انسانى عظيم، همانند امير المؤمنين على (ع)، خاصه براى فردى مثل بنده، كار مشكلى است. لكن براى اين كه فتخار حضور در جلسه منتسب به آن مولا را داشته باشم، حاضر شدم. موضوع صحبت ما «اخلاق در نهج البلاغه» است. اين جمله بدين معناست كه بگوييم اين كتاب شريف يا صاحب اين كتاب راجع به «اخلاق» و «علم اخلاق» چه نظرى دارد، و آيا در اين كتاب، راجع به «اخلاق» صحبتى شده است يا نه، و اين كتاب توجه به علم «اخلاق» دارد يا نه و اگر اين كتاب ناظر به «اخلاق» است، در چه حدودى راجع به اين علم يا اين موضوع سخن گفته است. تشخيص اين معنا كه اين كتاب، در باره «اخلاق» چه گفته، ابتداء توقف دارد به اين كه معناى اخلاق را به نحو اجمال تصور كنيم، و از اين تصور، تصديق اين معنا كه اين كتاب در باره «اخلاق» چه نظر دارد، روشن مى‏شود. اخلاق، جمع «خلق» است. روان انسان، حالات و ملكاتى دارد و اخلاق‏عبارت از «ملكات روان» است. تشخيص اخلاق، توقف دارد به اين كه سه موضوع را انسان تصور كند: «روان»، «اخلاق» و «غرض». «روان» انسان، عبارت است از روح انسانى. ابتدا بايد به نحو اجمال، سخنى از روان گفته شود و سپس از مفهوم اخلاق كه عارض بر «روان» است و آن گاه در اين كه اين عوارض بر اين موضوع چه نتايجى دارد. اين سه جمله را اگر بتوانم عرضه بدارم، توجه كتاب نهج البلاغه به اخلاق، روشن خواهد شد. انسان، داراى روانى است. من و شما داراى جوهره‏اى هستيم غير از جسم، به نام «روان» كه در كتاب الهى و در اخبارى كه به دست ما رسيده، در باب آن، سخن گفته شده است. گاهى از اين جوهره، تعبير به «روح» شده، تعبير به «نفس» شده، تعبير به «قلب» شده، تعبير به «صدر» شده و تعبير به «عقل» شده است. يعنى «روان» شما و روح شما پنج تا اسم دارد. اين «روان» شما را گاهى «روح» مى‏گويند، به اين تناسب كه بدن شما را او زنده نگه داشته و او سبب حيات بدن شماست. پس او «روح» است: «لانّ الرّوح ما به الحياة الشّيى». روان شما يك نام ديگرش «نفس» است. شما همان «روان» ايد. حقيقت شما عبارت از «روان» شماست. شما آن «روان» تان هستيد و آن «روان» شماييد. نفس عبارت از حقيقت شي‏ء است. حقيقت شما همان «روان» شما است. و وقتى كه آن حقيقت پيدا شد، شما پيدا شده‏ايد و تا آن حقيقت باقى است، شما باقى خواهيد بود. فلذا روان شما گر چه ازلى نيست ولى ابدى هست، ازلى نيست، يعنى از اوّل آن وقتى

 

دانلود مستقیم فایل

تحقیق انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه – فایل جدید

تحقیق, انسان, کامل, از, ديدگاه, نهج, البلاغه,

انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية مولانا اميرالمؤمنين علي عليه السلام

«قيمه کل امري ما يحسنه»
«وانا لامرأ الکلام وفينا نشبت عروقه وعلينا تهدلت غصونه »

معجزات سفراي الهي بر دو قسم است: قولي وفعلي. معجزات فعلي تصرف درکائنات به قوت ولايت تکويني باذن الله تعالي است. از آن جمله است واقعه شجره قاصعه در نهج البلاغه که درخت به امر رسول الله از جاي خود کنده شد و مانند مرغي بال زنان به سوي پيغمبر اکرم شتافت.

قلع درب قلعه خيبر به دست يد الله امير(عليه السلام) که خود فرمود: «و الله ما قلعت باب خيبروقدفت به اربعين ذراعاً لم تحس به اعضائي بقوة جسديه ولا حرکه غذائيه ولکن ايدت بقوه ملکوتيه ونفس بنورها مضيئه» در عداد معجزه فعلي است.

معجزات قولي، علوم ومعارف است که به تعبير امير(عليه السلام) در خطبه اشباح نهج البلاغه از ملائکه اهل امانت وحي از حظائز قدس ملکوت بر مرسلين نازل شده

 

دانلود مستقیم فایل